عرعر الدوله گفت من شاهم - تو نگو شاه ، گو که شیخ عرب
آش ها میپزم برای شما .... - روی آن روغنی به هفت وجب
پول ها را بیاورید انبار ... - به حرمخانه ، بسم اوست که رب
جملگی مرگ را پذیرا شید - یک صراطی ست سوی عدن رطب
تا که پیروز گردم و مانا ...- به مقامِ التمامِ عیش و طرب
عر عر الدوله گفت و گفت ، و گفت
صد هزاران کلام و واژه ی مفت !
به شاعر نویسنده ای عجیب در فراخنای مُلکی غریب بنام ویکتور هوگو گفتند : اُ هو ! ، چرا
بر ضدٌ شاه سرودی ، و آنهم نه به اندکی و به جوبی ، بل به رودی ؟ . گفت : ازیرا که وی خر باشد ؛ و چه موجودی از آن بتر باشد ؟ ؛ کمالِ نداشته خود را به غایت پندارد ، و سواد و موادِ کفایت نداشته خود را بی نهایت ! که نه عاقل است ، بل باقل ! . اگر جائی شنیدی که عرعر باشد پس بدان که شاید احتمالا" صد در صد صدای خر باشد !
عرعر الدوله گفت من شاهم - خواستار شما ته چاهم !
بود دیوانه ای و یک سنگی - من از آن قصه سخت آگاهم
سنگِ افتاده ی ته چاهید - من همان قرص شهره ی ماهم
خوب کرد آن که هل بداد شما - من ز عقل نحیفش آگاهم
پس خِرَد یک رقیب بود قدر - من از او بیخرد ترم ، کاهم !
عرعر الدوله گفت و گفت ، و گفت
صد هزاران کلام و واژه ی مفت !
ایهالملة ِ تصفیه نشده و بسته بندی نشده چون فلٌه ! چون که سنگید ، یک کمی گیج ومنگید ! ته یک چاه و در سودای برگرفتن یاری چو ماه ؟! ، بی خیال محال می جنگید ! ؛ بالاتر از سیاهی رنگی نباشد و والاتر از تباهی ، انگی ! . انگ نادانیِ خود ، به خود زده اید و اینهمه انگ به خود به زودباوری یک فال نخود ! . نمی بینید چون بی دینید و بی دینید چون نمی بینید ! . بر سر چاه شما را ندا در دهند که : نیا بالا ، حالا حالا ها ؛ و شما ظاهرا" خسته و در واقع به تنبلی نشسته طوطی وار و به ندای قار قار پاسخ در دهید که : به چشم حضرت والا ... !
عرعر الدوله گفت از آن بالا - من همانم که حضرت والا !
آدمی را عناد وَرزَم من... - قتل عامش بخواهم این حالا !
آن که شیطانِ بد دل و کج بود - درس دادم به ربکم آلاء
وآن که حوری بُد و بشد حوٌا - کردمش ملعبه و سر بالا !
مار را من گسیل کرده به قم - تا بگیرم توان ، زر و کالا
عرعر الدوله گفت و گفت ، و گفت
صد هزاران کلام و واژه ی مفت
... آهای ! ، اگر راست میگوئی بقیه اش را تو بنویس ! ما که دیگر شب جمعه با ایشان نداریم ، میخواهی صبح جمعه با شما هم نداشته باشیم ؟! . خسته ام ؛ و چندتائی از خوانندگانم هم خشته ! ، بقیه هم که یا به امید یارانه نشسته و یا چشم و گوش بسته به خیال گرفتن انرژی از هسته !!!!...
پس بیا پاسخی بده جانم !
تا من هم از توشعر بر خوانم