دوشنبه ۳ دی
و چه تكرار تكراری است این روز ها ... شعری از خدیجه مرادبیگی
از دفتر دلنوشته هایم نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۲۲:۵۴ شماره ثبت ۲۵۷۵۹
بازدید : ۶۷۹ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب خدیجه مرادبیگی
|
وچه تكرار تكراری است این روزها ...
دریغ از حادثه ای، خبری و یا نگاهی از روی تصادف ...
و می پوسد سرزندگی هر جنبنده ای...
در زیر بار این همه تكرار مسخره و بی خود ...
بی هدف ... بی آمال ...
ثانیه را می كشیم
و فرداها را به روزها و دیروزها می رسانیم
و تمامی این لحظات رنگ و رو رفته را
در زیر تلی از خاطره های بی خود
دفن می كنیم ...
دست در دست زمان می تازیم و می تازیم و می تازیم ...
و چه تكرار تكراری است این روزها ...
و در این تكرار است كه پوچی اوج می گیرد
و تردید در گوشه و كنار لجن زار روزمرگی آرام آرام سربلند می كند ...
و به ناگاه به حدی می رسد كه خود را نیز باور نمی كنی ...
و حتی به صداقت آینه هم شك می كنی ...
و در اینجاست كه رها می شوی از این بودن های مسخره ...
و چه تكرار تكراری است این روزها ...
به سان جملات از پیش حفظ شده ی یك نویسنده عبوس و دلمرده...
در انتظار هبوط بر پیكره ی خالی و ساكت زمین هستیم...
و اینكه چه زمان از جوهر زندگی زائیده می شویم...
و یا اینكه انگشتان بی قراری
ما را در این صفحات بی روح لمس خواهد كرد؟
یا اینكه نگاه خسته ی خواننده ای...
بر واژگان پیكر ما سر خواهد خورد؟
و یا فهمیده خواهیم شد؟
و خوب می دانم كه به سان همین كلمات بی خود،
سرانجامی با شكوهتر از مچاله شدن
در حلقه تنگ مشت آدمكی دلسرد نخواهیم داشت ...
و شاید هم در آتش خشم عاشقی سوزانیده شویم ...
خدیجه مرادبیگی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.