سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        گیج گیجم...

        شعری از

        خدیجه مرادبیگی

        از دفتر دلنوشته هایم نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۲۳:۰۲ شماره ثبت ۲۶۳۹۷
          بازدید : ۴۷۷۲   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر خدیجه مرادبیگی

        گیج گیجم در این خرابه های مخروب ...
        می چرخم و می چرخم و زمین زیر پاهای من گم می شود ...
        هیچ جاذبه ای سنگینی قدم های خسته ی مرا به جان
        نخواهد خرید ...
        من_ سرگردان ...
        من_ آواره ی مفلوك ...
        می چرخم و زمان می چرخد
        و بر می گردم به نقطه ی اول آغازم...
        آن زمان كه انگشت هایم مشت بود
        و چشم هایم در این بی كرانه ی وحشی،
        دو چشم آشنا را می جست ...
        و لب هایم در تكاپوی شیره ی جان مادر بود ...
        آن هنگام كه جهان امپراطوری بی حد و مرز من بود
        و من تنها فرمانروایش ...
        تمام فهم من از دنیا مادر بود و آغوش گرمش ...
        می چرخم و می چرخم و كوچك می شوم همچون عروسك هایم ...
        كوچك می شوم و همچنان دستم به شاخه درخت نارون حیاط نمی رسد ...
        و بزرگ شدن را در امتداد قامت پدر می بینم
        و سبز شدن پشت لب برادرم ...
        كوچك می شوم و در عالم خیال خود، قهرمان بزرگ رویا ها منم ...
        می چرخم و می چرخم ...
        گیج می شوم در این دوار ...
        در این گرداب ...
        و تمامی لحظه های مرده ام جان می گیرند ...
        راه می روند ...
        و به وارفتن آوار آرزوهایم پوزخند می زنند ...
        شعر های كودكیم در گوش های كر شده ام به تكرار می آیند...
        می شنوم صدای عمو زنجیرباف را ...
        صدای بزهای حسنك ...
        زجه های ننه كوكب را ...
        پترس!!!!!!!
        ریزعلی!!!!!!!
        .
        .
        می چرخم و می چرخم و گیج می شوم
        در زیر انبوه خاطرات زنده و مرده ام ...
        كسی نیست تا با سیلی یاد، زنده ام كند ...
        باورم سازد ...
        گیج می شوم و در این گیجی
        جهان را وارونه می بینم ...
        همه چیز را وارونه می بینم ...

        پ.ن:...
        خدیجه مرادبیگی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3