سه شنبه ۴ دی
خلوت تنهایی ... شعری از منوچهر مجاهدنیا
از دفتر اشعار آزاد نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۲ ۲۱:۲۹ شماره ثبت ۲۴۷۲۳
بازدید : ۶۷۷ | نظرات : ۱۲۲
|
دفاتر شعر منوچهر مجاهدنیا
آخرین اشعار ناب منوچهر مجاهدنیا
|
به صدف بانوی عظیمی که مثل دختر خودم دوست اش دارم و دلتنگی های اش را درک می کنم .
با درود به دوستان خوب شاعر .
بنده خیلی کم موزون می سرایم . وقت صرف بازخوانی نمی کنم که این هم یکی از عیوب بنده است .
خوشحال می شوم نظر بگذارید و تصحیح ام کنید .
مطمعنأ تصحیح می کنم سروده ام را و ثبت می کنم در دفتر شعرم .
پوزش از این که دلتنگی ام را خواندید . سپاس ...
ای گُل آشنایی ام
سروده های یک غزل
محرم رازِ من تویی
مثل ترانه های خستگی
نشسته ای به شعر من !
چگونه باورت کنم
که خصم جان شدی مرا
در این سکوتِ بس عبوس
زخمی دست تو شدم !
غزال وحشی ام شدی
بیامدی عزیز جان
نشسته ای به خلوتِ
تنهایی و غریبِ من !
دگر نفس نمانده است
ای آیت نشانه ها
دیر آمدی در خوابِ من
بگوچرا ؟
بگو چرا ؟
تو مونسِ تنهایی ام
که بر حریم تلخِ این
بی وزنی و قافیه ها
چه خوش قدم زدی شبی
چو عابرِ گُم گشته راه
به سوت و کُورِ خانه ام
هم چون نسیم آمدی
عزیز من ...
عزیزِ جان ...!
.
.
.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.