سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 25 فروردين 1404
  • روز بزرگداشت عطار نيشابوري
16 شوال 1446
    Monday 14 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

      دوشنبه ۲۵ فروردين

      بانوی آینه ها

      شعری از

      محمد فرخ طلب فومنی

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۲ ۰۷:۵۰ شماره ثبت ۲۴۶۰۸
        بازدید : ۳۲۷   |    نظرات : ۳۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد فرخ طلب فومنی
      آخرین اشعار ناب محمد فرخ طلب فومنی

      آئینه بود، حرف نزن، این خیال نیست
      مادر شدن برای پدر هم محال نیست

      یک اتفاق سبز، به ذهنت رجوع کن
      این ماه عاشقی متعلق به سال نیست

      صدها هزار چشمه ی جوشان و پر خروش
      حقا که مثل زمزم قلبش زلال نیست

      خورشید خواست چشم به چشمش بیفکند
      کارش از آن به بعد به جز اشتعال نیست

      از کوچه های خشک مدینه دلش پر است
      انگار حال و روز دلش رو روال نیست

      -مادر بیا برای خودت هم دعا بخوان
      -همسایه واجب است عزیزم، مجال نیست

      حالا غروب، وقت اذان، چشم های خیس
      اما پدر، خدیجه ی کبری، بلال نیست

      آهی کشید و چشم فرو بست و دم نزد
      آری، مرام آینه ها قیل و قال نیست


      محمد فرخ طلب فومنی

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      معصومه خدابنده

      ما که رسوای زمینیم چه حسرت که شبی ا مشت تمان پیش اهالی زمان وا بشود
      المیرا قربانی

      نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار اا چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
      سیده نسترن طالب زاده

      س با واژه های کاری میکرد کنده کاری ااا بر روح نازک من ااا الواح ماندگاری اااا چون دارکوب میکاشت بر گوشه دل من ااا از شوق از تپیدن از عشق یادگاری ااا از شب عبور میداد سررشته های نوری ااا با ناوک نگاهش میکرد زرنگاری اا گفتم تو را چه حاصل زین رنجهای بیگنج ااا گفتا که میتراشم هر لحظه ای نگاری اااا از شادروان دکتر روحانی ااا تقدیم به پادشاهان سرزمین معنی ااا معلمان و اساتید بزرگوار ااا با مهر دوصدچندان
      شاهزاده خانوم

      ا گفتم چشاتو وانکن دنیا پراز گرگه ااا گفتم چشاتو وا نکن دنیا که دنیا نیس ااا رو ابر و باد و موج و دریا خونه باید ساخت ااا این خاک خنجرخورده دیگه خونه ی ما نیس
      محمد رضا خوشرو (مریخ)

      وکجایِ این شبِ تیره بیاویزم بیاویزم قبایِ ژنده خود را قبایِ ژنده خود را

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1