پنجشنبه ۲۹ آذر
اشعار دفتر شعرِ شاعر
|
|
آئینه بود، حرف نزن، این خیال نیست
مادر شدن برای پدر هم محال نیست
|
|
|
|
|
خانه را با یاد تو هر روز جارو می زنم
رخت نو می پوشم و یک عطر خوشبو می زنم
|
|
|
|
|
چنان به دست تو مغرور و شاد و خرسندم
كه دل به دست كسي در جهان نمي بندم
|
|
|
|
|
تو خودت ماهی و هر بار که کامل شده ای
از پس پرده به بیرون متمایل شده ای
|
|
|
|
|
فـــداي تو همـه چيـــزم، اگــرچه نــاقــابـل
حقيقت است، حقيقت، نشسته اي در دل
|
|
|
|
|
نشسته ای به دلم با تمام شک و گمان
خدا به خیر رساند، خدای خوب جهان
|
|
|
|
|
طلوع چشم تو آغاز راه این غزل است
به من بتاب که خورشید نسخه ی بدل است
|
|
|
|
|
سـاكت نمـي شود دل مــان وقتـي صـدهــا دليــل ِ از تــو ســـرودن هست
پـر مي كشي پرنده شوي يك آ
|
|
|
|
|
آتش گرفته دست من از دست های تو
دیدی چقدر زود شدم مبتلای تو؟
|
|
|
|
|
خشکی لب های من، منتظر کام توست
دست بجنبان عزیز، اسب دلم رام توست
|
|
|
|
|
از راه رسیده است، در آغوش بگیرید
اما تن او نیست که بر دوش بگیرید
تن قسمت گودال و سرش قسمت نیزه
|
|
|
|
|
برخیز از جا لشکری باقی نمانده
ای پهلوان جنگاوری باقی نمانده
جان تو و جان حسین و جان زه
|
|
|