دوشنبه ۳ دی
زندان شعری از صادق حسینی
از دفتر در آغوش دریا نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۲ ۱۶:۰۵ شماره ثبت ۲۴۵۴۶
بازدید : ۴۹۷ | نظرات : ۱۶
|
آخرین اشعار ناب صادق حسینی
|
زندان
مهار میله ی زندانم،مرا به حال خودم بگذار
حصار بسته ی دنیایم،چه سخت میدهدم آزار
بجز رسیدن فردایی پر از سیاهی و وحشت نیست
در این هوای پر از گریه،در این شکنجه ی ناهنجار
خراب آمدنت می مانم آنچنان که شبی یکجا
رهایی ام بدهی از زندگی، از این شب آتشبار
بساط مرگ من آماده است،دگر درنگ تو جایز نیست
مرا بگیر و به آهی از میان حادثه ها بردار
کنون که سینه ی رگهایم برای تیغ تو بی تابند
بیا و سهم مرا از زندگی به دست بلا بسپار
می آید آن نفسی آیا برای دیدن آزادی
مرا کبود و پر از خون بینی آنطرف تر از این دیوار؟
.......
صدای نعره ی زندانبان می آید و تو نمی آیی
اسیر پنجه ی زندانم، مرا به حال خودم بگذار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.