کاش اکنون نود ساله بودم
تا مثل کودک شش ساله ای می اندیشیدم
زیبایی ها را مانند او می دیدم و
به یک بادکنک دل خوش !
نمی فهمیدم غم چیست
دلتنگی کدام است ؟
بهانه می گرفتم ...
قهر می کردم ...
و مادرم دست نوازش بر من می کشید
در کوچه باغ های خیال ناخواسته پرسه می زدم !
نود سالگی یعنی بازگشت به کودکی
آیا می دانی یکی از موهبت های " آلزایمر "
بازگشت به گذشته ها و کودکی ست ؟
روزگار بدی ست
وقتی شصت و هشت ساله باشی و
دردهای بعضی آدم ها را
که با دردهای تو مشترک است
حس شان کنی و کسی نفهمد !
این خیلی بد است
ای کاش نود ساله بودم
ای کاش ...!