يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر محمدرضا پهلوان(عرشيا)
آخرین اشعار ناب محمدرضا پهلوان(عرشيا)
|
همه دستور دلـم بود که بیـام تو رو ببیـنـم بـرای آخـر قــــــــصه به پای دلت بشینم همـه دستـور دلم بود که نبـاشه هیچ پناهی با اینـکه تو رو نـدیدم ولی میگم تو چه ماهی حالاکه میخوای بدونی هـمه قـصه ی دلــم رو اینجا جـای خلوتیه وقتـی گفتـم عـسلــم رو شاید بشکنـه یـروزی هـــمه ی قــول و قـــرارا کســی که بــهم نگفتــــه اون کسی که مـرده حالا همه دستـــور دلـم بـــود وقتی گفتم نمون ایـــنجا حــــالا رفــتــه بــی اراده رفـتنـش رفتــن بـی جا همــه دســـتور دلـم بـــود گفت بیـا عشقـتو بردار ولی اون پسم زد و رفت گفت بهم خدا نـگهدار
پایان
شاعر: محمدرضا پهلوان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.