سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        عشق در قفس

        شعری از

        حمید پوربهزاد

        از دفتر حرف دل نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۲ ۰۲:۵۶ شماره ثبت ۲۲۱۹۴
          بازدید : ۶۵۵   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        عشق در قفس

        قفس بزرگ و کوچک
        براي پرنده اي که
        هميشه تو حبس و بنده
        هيچ تفاوتي نداره
        بين انبوه پرنده
        سهم اين دوتا همين بود
        قفسي کوچک و آکبند
        ظرف آب و دونه ي نو
        رسيدند ميون خونه
        تو حياط زير درخت و توي سايه
        چه هواي پاک و خوبي
        اون قفس ميون پستو  
        اين يکي ، هواي آزاد
        کلي فرق بود ميون اين دو مکان براي اونها
        چند روزي اين دو پرنده
        توي اين هواي تازه
        صفايي کردن و خوندن
        انگاري اسير نبودن
        دختري پنج ساله بود ميون خونه
        عاشق پرنده ها شد
        واسشون اسم گذاشت دخترک ما
        يکيشون لپ گلي و...
        اون يکي هم آقاي پرنده
        بابا اومد قفسو تميز کنه مثل هميشه
        يهويي افتاد و باز شد
        راه آزادي اونها
        دخترک جيغ زد و داد زد
        بابا جون لپ گلي من داره ميره
        بابايي دسپاچه بود دور خودش چرخيد و چرخيد
        لپ گلي پريد رو شاخه
        تو قفس آقاي پرنده نگاهش در پي عشقش
        گريه از دخترک ناز
        اشک ، از آقاي پرنده
        لپ گلي تو شک و ترديد
        يه نگاهش به قفس بود و به عشقش
        يه نگاش به آسمون بود
        انتخاب براش چه سخت بود
        آزادي بدون "همدم"
        يا با "همدم" کنج محبس؟
        حالا ديگه جيغ و داد دخترک مخلوط بود
        با جيغهاي ممتد و بي امان آقاي پرنده
        هر دو جيغ يه معنايي داشت.
        يکي رو فقط براي دل خود داشتن و خواستن
        حتي در اسارت و زندون و حسرت
        لپ گلي تصميمشو گرفته بود
        با چشايي پر ز اشک
        آخرين نگاهشو دوخت به شوهر
        آزادي بهتر بود
        عشق داخل قفس فايده نداشت
        آخرش موندن و مردن
        مرگ در آزادي ، بهتر از عشق و قفس
        پر کشيد و رفت به سوي آسمون
        صداي گريه دختر بيشتر
        جيغهاي آقاي پرنده به مراتب بيشتر
        وقتي بابا نگاهش در پي اون بود
        يهويي صداي قار قار تو حياط پيچيد و قطع شد.
        انتخابش اين بود
        مرگ در آزادي بهتر از عشق و قفس
        کــــاش ميشد روزي
        همه ي پرنده ها عاشق و آزاد باشند.

        "سي ام تير ماه 92"

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5