دوشنبه ۳ دی
دلتنگ بابا شعری از سارا مشیری
از دفتر و دیگر هیچ نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۲ ۲۳:۰۳ شماره ثبت ۲۲۱۸۶
بازدید : ۸۹۹ | نظرات : ۴۰
|
آخرین اشعار ناب سارا مشیری
|
نرو بابا دلم تنگه برايت ...
داغت ب دل مي مونه تا ابد
مبند چشماتو باباي قشنگم
دلم تنگه براي خنده هايت
تو شمع قلب من بودي
کجايي تا نسوزم
ببين درت چطور آب ميکند
شمع وجودم
چطور بي تو بسازم با ساز دنيا
حالا ک مانده ام تنها با مزارت
گل مريم ب داغ تو شود پر پر برايت
هنوزم مانده ام در خواب و رويا
ک بيايي سلامت دست سردم را بگيري
وقتي بوسه زدم بر روي ماهت ....
چنان سرد بود آن چشمان نازت ...
ب يکباره خشک شد چشمانم ب راهت ...
تو رفتي تو کما زود بود ک رفتي
من رفتم تو کما ب يادت ک يک روزي ميايي
تو رفتي بي وفا، يکدونه ياست
با چشمان خيس ميسوزه در فراقت ...
خنده هاي شيرينت از يادم نميره
چطوري اي خداااا قلبم شکستي ....
باور نميکنم ک تو رفتي ...هنوزم منتظرم ک از ايسو ب هوش بيايي....
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.