فرار رسیدن نوزده آذر
سالروز ولادت و
لمس بودنت مبارک.
تقدیم به همسر عزیزم
دوست دارمت، بهترین هدیۀ خدا
می پرستمت،مظهر نجابت وحیا
چون فرشته ها،مهربانی وصبور ومن
غرق زندگی،غافل ازتو، گاه بی وفا
غمگسار من ،مونس شبان تار من
لحظه های غم، تا سپیده کار تو دعا
باز فرصتی دست داده یمن مقدمت
جشن کوچکی عاشقانه تر شود به پا
دوست دارمت،غرق شادیم،بگو چرا؟
درچنین شبی آفریده خالقم تو را
................
غزلی ساده شبیه تو نوشتم
به همان گونه که هستی
همه به سخره گرفتند که تشبیه ندارد
نه کنایه نه جناسی
نه فنون غزلی در خور تحسین
هدفت چیست از این یاوه...ببخشید همان واژه سرائی
کلماتت نه طپش دارد وشوری
پشت هم آمده انگار دو خط نثر پس قالب وزنی
غزلت آب روان است
وبی پرده نوشتند تهی از هیجان وطغیان است
شکستست گمانم پر مرغ غزلت یا که
پر وبال ندارد
تا حدودی شده موزون
وفقط وزن عروض است که اشکال ندارد
حس زیبائی این شعر کجا رفته
چرا "واو"زیادست؟
قالب شعر غزل بوده وانگار فراموش شده اصل تغزل؟
بنویس از سر نوقصه بلبل
ز رسالات هنرمند بیان داشتن علت رنج است
ردیف غزلت باز کمی گیج
وابیات همان قصه پنج است
چه پیش آمده اینگونه نوشتی
همه اشعار تو نابند پر از رمز وکنایه
فقط این شعر کمی ...هیچ بماند...
.
.
.
نکند مانده هنوزم
حرف ناگفته اگر هست بگوئید
که من منتظر نقد شمایم...
همه درد من این است
که من ساده شبیه تو نوشتم
تو که پاکی وزلالی
نشوی وصف تو در قالب شعرم گل مریم
طپش وشور غزلهای منی همدل وهمدم
به چه تشبیه شوی تا که سزاور حیا وادب وفهم تو باشد
کار سختیست دو خط از تو نوشتن...