سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        یکی بگه آخه چرا؟

        شعری از

        اسامه یعقوبی

        از دفتر اشعار سوخته نوع شعر ترانه

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ ۱۵:۵۰ شماره ثبت ۲۱۰۶۴
          بازدید : ۷۰۵   |    نظرات : ۷۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسامه یعقوبی


         

        در این دنیا همه مست و خرابند
          سحر تا شب بدنبال سرابند

        همه درگیر اشک و درد و آهند
          همه ظاهرفريب  غرق گناهند

        چه شد  مهر ومحبت کیمیاشد
        همه عهد و رفاقتها  ریا شد

        نبينم خنده ای بر روی لبها
        نه روز آرامشی داريم  نه شبها

        نه از مالي به دارا  لذتی هست
        نه نادار  را به جایی عزتی هست

        همه درگیر نوعی اضطرابیم
        چو نفرین گشته در رنج و عذابیم

        چه آمد بر سر دلها ی مردم
        صفا و سادگی ها رفت و شد گم

        شده نایاب صفا و مهربونی
        تعارف ها همه سرد و زبونی

        چرا اینگونه شدحرفم کنید گوش
        شده مهر و محبت ها فراموش

        یکی مشهد رود سالی سه چهار بار
        کنارش خواهرش نادار و ناچار

        یکی باسود پولای نزولی
        رود مکه به امید قبولی

        یکی از کربلا و شام گويد
        برای فخر بر اقوام گويد

        یکی نازد به ماشین و به باغش
        کنه باد تکبر در دماغش

        یکی افتاده از بینی فیل است
          ز بس مغرور و خودخواه و بخیل است

        همه چسبیده جیب و کار خود را
        تو این فکرند  ببندند  بار خود را

        سراغ از درد همدیگه نجوییم
        برای مرگ هم در آرزوییم

        نه در فکر حلال و نه حرامیم
        درآمد هست ولي ما بي مراميم

         

        شده يكبار بپرسيم از  من  خويش

        كه داريم در محل  مستمند و  درويش

         

        زكات مال خود را كي گذاريم

        زبان چشم و دست خود ندانيم

         

        تن سالم به تو داد تا  زماني

        كني شكر و كمك بر ناتواني

         

        برای پول درآریم چشم هم را
        به هرگندی نماییم پر شکم را

        چنین باشیم دگر خیری نبینیم
        اگر قارون بشیم باز پست ترینیم

        بیا تا دست یکدیگر بگیریم
        ضمانت چیست که ما فردا نمیریم

        اسامه  یعقوبی      تیرماه 91

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5