سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        غزل مثنوی احوال پرسی

        شعری از

        ایمان فخار

        از دفتر کلاس ا.ول نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۸۹ ۰۹:۱۵ شماره ثبت ۲۰۴۶
          بازدید : ۱۱۰۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ایمان فخار

        گرچه امروز هم  به بدحالی گذشت
        باز هم با جای تو خالی گذشت

         

        روزی هم آید که با صدها شگفت
        تو ز حال من خبر خواهی گرفت!

         

        پاسخ اما بشنوی: «از سرگذشت 
        دق نمود از بی کسی و درگذشت»

         

        شاید هم بینی مرا در جوی آب
        روی برگی پاره پاره توی آب

         

        جمله ای خوانا و سالم روی جوست

        «بازگشت عالمی بر سوی اوست»

        ***

        روی این پاره ها به حد وفور
        فضله موش و لاشه زنبور

         

        چوب سفتی که رفته در مرحوم
        نام من پاره کرده از مغفور

         

        مجلسی هست و نیست ترحیمی
        در زمانی که نیست گویا دور

         

        در بهشتی که قطعه قطعه شده 
         و ردیفی پر از شماره گور

         

        بستگانی که بستگی دارد
        حال و روز و مقامشان به حضور

         

        بستگانی که تازگی دارند 
        بعد مرگم نموده اند  ظهور

         

        بستگانی که حالشان خوب است
        بستگانی که جنسشان ناجور

         

        بستگانی که وضعشان بد نیست
        بستگانی که خیرشان سانسور

         

        بستگانی که آبشان هرگز 
        قبل از آن جو نکرده بود عبور

         

        چشم بارانی تو می لرزد
        روی آن پاره های بی منظور

         

        خیره در آب جوی می بینی
        خاطرات گذشته را به مرور

         

        نام من در حضور چشمانت 
        به لجنها فرو رود مغرور

        ***

        آنچنان آنجا  دگرگون می شوی

        حضرت لیلای مجنون می شوی

         

        چند شب را گریه در  بستر کنی

        تا که نم نم مرگ من باور کنی

         

        با گذر کردن ِ  یک  هفته، ولی
        یاد من از خاطرت رفته؛ ولی

         

        یاد من بهتر که از ذهن تو پاک
        وقتی موران خورده اندم زیر خاک

         

        حال من پرسی اگرپرسا، کنون
        قبل از آنی که \"الیه راجعون\"

         

        حال من پرسیدنی حالاست نه؟
        حال و روز مرده ها پیداست نه؟

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        طاها محبی (حزین)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4