به نام خداوند صدف
"سراسر درد ، شعری دارم امشب "
درون قافیه بیدارم امشب
در این مصرع تو گویی آتش افتاد
و من تب دارم و بیمارم امشب
درون قایقی از جنس دفتر
شدم باران و هی میبارم امشب
شدی دور از من و دستان سردم
شدی دور از دل غمبارم امشب
ردیفش کرده ام امشب بگویم:
که من با شعر خود بیدارم امشب
و:
چون عادت کرده ام خوشبخت باشم
به حد مرگ تو را دوست دارم امشب
همچنین:
مصرع اول تضمین یک بداهه با کمی تغییر
طبیعتا:
فکر نکنم دیگر نیازی به گفتن باشد
محض احتیاط:
نقد لطفا!