سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        آبروی شهر عرب

        شعری از

        علی دهقان

        از دفتر نگاه نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۲ ۱۷:۱۷ شماره ثبت ۲۰۰۵۷
          بازدید : ۵۹۶   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی دهقان

        بنام نامی الله

         

         

        صحنه    اینجاست   بیایید  و   ببینید

        کربلا   مقتل   گلهاست  بیاییدو ببینید

        عشق اینجا خاک    بازی    می کند

        پیش عباس علی شاهم گدایی می کند

         

        سر به سقف  آسمان   دارد   حسین

        دل به سقای  جهان   دارد    حسین

        گریه ها     دارد     زمین   کربلا

        غصه دارد   خاک   سرخ    نینوا

         

        کو دو دست   سرور   دشت   بلا

        کو   حسین پور   رشید   مرتضی

         

        در جدالند صاحب   عرش   وسما

        بی قرار است خاک    دشت نینوا

        این  لبان  تشنه ی     پور  نبیست

        این قمرسوی دو چشمان   ولیست

         

        آبرو   دارد   اگر   شهر   عرب

        آبرویش  دست   عباس   علیست

         

        تشنه است اما به میدان  می رود

        مشک پر آبی به دستان   می نهد

        می کشد خود رابه سوی خیمه گه

        هر چه دارد بر کف جان می نهد

        تیغ ظلمت هر دو دستش می درد

        مشک آبش را به دندان   می برد

        می زند خصمش به صد تیرو عمود

        می کند رویش به کینه صد کبود

         

        لکن این عباس  مگر   افتادنیست 

        این یل حیدر عجب شکل  علیست

         

        صد عمودم گر  زند خصم  و  عدو

        نشکفد    فرق    دو  چشمان   عمو

         

        وای از آن تیزی که بر مشکش زدند

        مشک  او قلبش   شدو    قلبش زدند

        ناله ای هر گز   نکرد    عباس مگر

        جز به آن تیری که بر   مشک   زدند

         

         

                                                           

                                                                               پنجم آذر  ماه   نودویک

                                                                               دهم محرم الحرام 1434

                                                                                     عاشورای حسینی

         

        همیشه از خودم می پرسیدم چرا به کربلا می گن

        کعبه ی دلها کعبه ی واحد وجود داره و کعبه ام

        مثل خدا یکتاست سالها بحث و مجادله ی من با دوستان

        و اطرافیانم همین موضوع بود اما خدا من و خیلی زود به

        زیارت هر دو مشرف کرد...تا به عینه خودم درک کنم

        وجود نازنین هر دو رو

        روزی که با قدمهای لرزانم وارد مسجد الحرام شدم خاطرم هست که

        احساسی شبیه پرواز داشتم وقتی وسط اون حلقه ی ملکوتی دست پر معصیتم

        به دیوار کعبه ی ابراهیمی رسید وقتی سنگ حجرالاسود و لمس کردم

        به عقاید خودم درباره ی کعبه ی واحد مصمم تر شدم

        و فریاد زدم کعبه یکیست و خدا هم یکی

        اما مدتی بعد که به زیارت آقام حسین و عباس مشرف شدم

        وسط بین الحرمین  تازه فهمیدم که اونجا هم بوی آشنایی میده

        خدایا اینجا کجاست

        چرا نخلا و و زمینش اینقدر پریشونن

        واژه ای نیست که احساسم و تشریح کنم

        چیزی ورای حس پرواز

        انگار صدای مظلومیت حسین و طنین

        شیون کودکان و یتیمان آقا در زوزه ی هر بادی وخس خس هر سینه ی تنگی

        به گوش می رسید

        مونده بودم وسط راه

        یه قدم سمت حرم آقام حسین

        یه قدم سمت حرم آقام عباس

        خدایا چقدر اینجا بوی تو رو میده

        همینجا منو خاکم کنم و به خاطره های قشنگ آزادگی مردان این خاک بسپار

        همونجا بود که این شعرو زمزمه کردم

        خدایا از تو می پرسم

        اگر کعبه در اینجا نیست

        کجایش کعبه پیدا نیست

        هزاران کعبه را اینجا

        مجال یک تمنا نیست...

        ....

        .....تازه یاد شعری افتادم از شیخ بهایی که می گفت

        مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه

        مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو

        تازه فهمیدم قرآن ناطق یعنی چی

        چرا به علی ع می گفتند قرآن ناطق

        هر زبان یا نفسی که از خدا و عدالت و تقوا بگه

        اذن خدا در اون جاریه

        پس کعبه می تونه همه جا باشه

        حتی تو دل همه ی  انسانهای آزاده و با تقوا ی دنیا....

        .....

         

        وصیت می کنم شب را

        که آگه تر زهر روزیست

        سفارش می کنم دل را

        که پیداتر زهر دوریست

        شبی را با خدا بودن

        به از صد روز ابلیس است

        در آغوشش به شب مردن

        به از شاهی نمرود است

        بصیرت باشد ار ما را

        هزاران کعبه است اینجا

        نشانت می دهم بسیار

        هزاران کعبه در اسرار

        نشانت می دهم دشتی

        که شاهی را به مسلخ برد

        لبان تشنه ای را که

        لب شطی به آتش برد

        دو دست خسته ی عباس

        که دنیا را به دل می کشت

        پریشان خواهری را که

        شکایت بر خدا می برد

        نشانت می دهم دل را

        که بی سر از وفا می گفت

        به آن شاه بدون دست

        که از مرگ خدا می گفت

        نشانت می دهم اما

        قضاوت را به دل بسپار

        درون زندگی یک بار

        دلت را بر خدا بسپار

        لبان تشنه دریا کرد

        کویر نینوا را باز

        بهشتی شد به یک عباس

        تمام کربلا انگار

        خدایا

        خدایا.....

        خدایا از تو می پرسم

        اگر کعبه در اینجا نیست

        کجایش کعبه پیدا نیست

        هزاران کعبه را اینجا

        مجال یک تمنا نیست...

         

        http://s4.picofile.com/file/7995894187/ali.wma.html

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4