دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب داریوش خطیر
|
همه زخم ها
آب می آروند
مانند باران های بی رنگین کمان
از بس
عاشق پیر شدن شقایق بوده ایم
و بازی کردن شوکران
با رنگ حنظل
عادت کرده ایم
دل به آسمان بی شهاب بدهیم
و کهکشان ها را نقره داغ کنیم
بی خواب
در بهار خواب خاندان مهتاب
روی یمان
را به اهلی بودن ستاره ها ببندیم
و به سرکش بودن نقش ها
دل داده ایم
از هر دستی که گرفتیم
از دست فراموشی پس گرفتیم
الا خاطره خیال
و بی نشانی رنگین کمان
در دشت های بی مهتاب
از بس
عشق را صدا کردیم
سراب به چشمه رسید
ابلیس به سیب
آدم به گناه
در عهدی تازه
با اشک
جان می دهم
به باران
تا بهار بیاید
بی هیج دردی
به رنگ شراب
برای بوسیدن
همه نمک های بی آتش
میان دست های ماه
و گریه های خورشید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.