دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر یاسمین بازیار(صحرا)
آخرین اشعار ناب یاسمین بازیار(صحرا)
|
به جز شرم و به جز محنت برای من چه آوردی
به جز حسرت به جز خجلت برایم چه ثمر داری
تو ای مرد هوس باز و تو ای صیاد بی احساس
تو ای صد رنگ تو ای هر روز به صد احساس
شکستی قلب پاکم را ببردی رنگ ز رخساره
کنی خوارم به اغیار و کنی قلبم دو صد پاره
بگو در سر چه پنداری چه زیبائی به رخ داری
به زشتی عمل گردد وجودت چون سیه ماری
لبانت چون ز هم وا شد سیه دودی برون افتاد
که ورد زشتیو نیرنگ به رخسارت کند فریاد
به آغوشم چو می خوابی هوای دیگری داری
تو بی تابی نمیدانی چه حال مبهمی داری
بگوی عاشقم ای زن تو را من دوست می دارم
زاحساس خانه می سازم به رویت زر همی بارم
تو می گویی شود روزی ز ابرها پیرهن دوزی
که اندام لطیفم را به بر گیری تنم سوزی
چو من رفتم به رویایت که گیری تنگ آغوشی
بدیدم من دو چشمانت شده غرق فراموشی
چه زود از من شدی خسته هوای دیگری داری
درون قلب بیمارت هوس بر روی که داری
برو جانا نخواهم من تو را ای مرد صد احساس
که در من می شوی غرق و به سر قصد دگر داری
تو پنداری سیه چشمی برایت عشق می آرد
که در آغوش زیبایش طراوت از تو می بارد
نه جانا این گمان است و خیالت همچنان باطل
خیانت جز به نابودی ندارد بهر تو حاصل
نخواهی تو دگر من را جفایت را مکن پنهان
دگر باید سفر کردن ز کوی تو و یا زندان
به هر دستی که بنهادی دگر دست تو بردارد
همین است رسم این دنیا جفا دارد ریا کارد
تو قلبم را شکستی تا دگر قلبی به دست آری
برای لحظه ای شیرین تو قلبم را بیازاری
بیا جانا تو در خانه ببین یارت چو دیوانه
رود از کوی عشق تو زند بانگی به هر خانه
چو آواره شده گویی ز عشق تو چه بیزار است
به دنبال پناهگاهی به هر کویست و بازار است
گریزی می زند چشمم میان خیل مه رویان
که رفتار بد یارم برایم بس دل آزار است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.