امروز می میرم
بَدو ... تولدم
دردی میگیرم
وقتی که من شدم
امروز ... از هر روز
بیخود ترین شدم
جیغ وجود را
زجر آفرین شدم
گفتم به کردگار
رنج و عذاب چیست
این آدمینه کیست
اینجا بهشت نیست
بگشوده شد نگاه
بر روزگار ... تار
ای ... وای خدای من
دیو صورتم چرا
جسمم رهیده شد
بر روی این زمین
روحم ضمیمه شد
جانم نزارترین
وقتی که من شدم
بَدو ... تولدم
......... ودیگر اینکه ..........
ناخواسته ای هستم
از میل پدر جسته
هرگر نمی خندم
بر زایش این هستی
***************
صدا و موسیقی : حمیدرضا آل موسوی
برادر زاده عزیزم
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.