جمعه ۲ آذر
صورتی های فزاینده شعری از کاظم دولت آبادی(فراز)
از دفتر فراز ١ نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ تير ۱۳۹۲ ۰۱:۲۱ شماره ثبت ۱۴۵۴۸
بازدید : ۸۳۱ | نظرات : ۵۶
|
دفاتر شعر کاظم دولت آبادی(فراز)
آخرین اشعار ناب کاظم دولت آبادی(فراز)
|
"صورتی های فزاینده "
-
آخرین گام ها
گام هائی که نه پس است و نه پیش
رعشه در تکرار _سکون
حسی از ارتعاش تور ماهیگیر_ دهکده
حس جلو زدگی از نا پیداهای پاکوب_ مسیر
حس رنگ پریدگی_ آفتاب در مرده سنگ های بی اعتنا
-
آری
آواری بر من سقوط کرده است
- حادثه ای در ناتمام من -
. . .
تاریکی فرا رسیده است
و من در فراموشی یخ زده ام
دقیقتر بگویم در مدار هفده درجه
جائیکه صخره ها از خود آویخته اند
- بی اتکا-
-
من گمشده ای هستم
در مقیاس های ناپیدا
آویزان از پشت_ پنجره ای از جنس_ یخ
در آنسوی پنجره
پرنده ای
زل زده به من
اما به چی ؟
به من_ یخ زده در تاریکی ؟
-
چنگ میزنم به شیشه
- خراشی روی یخ-
گشاد میشود چشم پرنده
بسان جغد _افتاده ،
بی حرکت
چون شبه
-
می چکد چند قطره مهتاب از چشمان_ جغد
در رگه های کبود از لایه های بنفش
در زبانه های یخ از ناله های شب
درفالوده های سرد از بغض آه
در نقر آبی های پراکنده بر سورمه ای های بی کران
-
اشاره میکند
می روم به دنبالش
صدائی می پیچد در گوش من
-
آه
این چه صدایی است
کدام پنجه چنگ میزند بر ضمیر من؟
-
چه چیزی بر سوز باد سرد می کوبد؟
کدام میتو کندری؟
کدام آ . ت . پ . ی نا آشنا؟
-
آه ای دوست
کسی صدایم می کند
کسی شعر ی می سراید
در نهاد _ من
و من کشیده میشوم
در بافتی از شیشه های یخی
. . .
صبحدم فرا رسیده است
و من غوطه ور
در صورتی های فزاینده
در رنگهای بازتاب
هم چنان حیران
از حرارت_ وصف ناپذیر
از شعله های فروزان_ یخ
-
بر میگردم ،
و نگاه میکنم
-
دو چشم_ گشاد،
هم چنان
در انتظار
-----------------
05/04/92
کاظم دولت آبادی (فراز)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.