امشب به رسم شاعری با واژه ها سر میکنم
با قطره های اشک خود این صفحه را تر میکنم
با غصه تهدیدم نکن چون گرگ باران دیده ام
من قایق هر واژه را در خون شناور میکنم
دوری کن از فریاد من!گول سکوتم را نخور
با این سکوت بیصدا گوش تو را کر میکنم
در باورت هیچم ولی در خلوتم اسطوره ام
در اقتدارم شک نکن!با واژه محشر میکنم
از بی وفاییها نترس!من شاعرم خیر سرم
این سنگ خارا را ببین!با واژه مر مر میکنم
حسم اگر یاری کند یک لحظه طوفان میشوم
در کوچه باغ این غزل صد واژه پر پر میکنم
جای تو باشم بعد از این تسلیم عشقش میشوم
این عاشق دیوانه را صد باره باور میکنم
گر مومنی با دیگران هرگز نخوان شعر مرا
من مومن صد ساله را با واژه کافر میکنم