چقدردرحیاتمان فرق است
چه اسبانِ آبیِ هماره گِل آلوده ،
چه زنبورعسلانِ هماره گُل آلوده
همه یکریزهستند ، به حیاتی ناب آلوده
تنوع طلبی کولاک میکند درعالم
براساس آن است ، که ریخته شده شالوده
بَروبَچ را برده بودم پارک
گفتم بچه ها ! چی بخرم براتون ،
بستنی یا پالوده ؟
همه یکصدا با هم گفتند :
عمو ! ممنون هردو، بستنی فالوده
یک گروه می زی اند درمیان عطرها و،
یک گروه می زی اند درمیان بوی گند
تا بوده همین بوده
طاووس هیچگاه خود را ، جز به گُل نیالوده
اما صابون پَزخانه ، روزی پُرشده بود ز هر روده
حتی ماهیانِ هماره شاد
بعضیها آب شور را دوست دارند
دریاشان میشود مأوا
بعضی خوشحالند درمیان آب شیرین
مأواشان فقط روده
اینهمه تنوع ها ، درسیاست ،
گو تو به کجا ختم شد آخر؟
یکی فکرمیکرد که خوش نقش است
یکی خوش نقش نبود همچون حزبِ توده
کارسختی ست سردرآوردن ،
زاین جهانی که کلافی ست سردرگم و، پُرازتار و پوده
چقدردرحیاتمان فرق است
هرکداممان هم فکرمیکند که بهتر اوست
هم او که خواب ز او رسته ،
هم او که ندید کس او را ، بجزدرحالی خواب آلوده
بهمن بیدقی 1403/1/3