پنجشنبه ۸ خرداد
دردِ ششدانگ شعری از بهمن بیدقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ ۳ روز پیش شماره ثبت ۱۳۸۰۰۸
بازدید : ۲۱ | نظرات : ۲
|
آخرین اشعار ناب بهمن بیدقی
|
دردِ ششدانگ
یکطرف قرارگرفته ،
درد هجران
یکطرف هم درد وجدان
من میان دردعشق ، رام
سَنَدِ دردها بنامم است ششدانگ
درد به تعداد ستاره
گم شدم میان اَجرام
از شروعی همچو نیّت ،
تا تقاصی همچو محشر،
منم و اِجرام و اِجرام
همچو بازیگری بر روی یه صحنه ،
بازی میکنم خودم را
فرومیروم توو نقشِ خویشتنِ خویش
بَدَم می آید ز اِجرام
چون آماتورم هنوزهم
بیشتراز نیم قرنِ کوفتی ست ،
هنوزهم می افتم توو دام
کاش دامم ، دامِ خُدام باشه
اما نیستم جزوِ خُدّام
کدام خدمت سرزده ازمنِ خاطی ؟
یه مُشت کارِ قرو قاطی
گاهی میرم پای تخته ،
تا درآورم اَدای دبیرارُو
اما می بینم خودم اولِ راهم
گچ را میندازم توو گچدان
میرم گم میشم توو خاطراتِ سردم
جهنم دردناکتر نیست
ای رفیق ! از درد هجران
جهنم سوزانتر نیست
ای رفیق ! از درد وجدان
بهمن بیدقی 1404/3/4
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و عرض ارادت استاد گرانقدر با سپاسهای بیکران از محبت بی پایانتان سلامت و شادمان باشید بزرگوار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و از جنس دل بود
وبردل نشست
بسیار مستفیض شدم
هزاران درودتان باد
استادگرامی