میل گناهی کن ..؟
بیا امشب در آغوشم تنم را پادشاهی کن
بنوش از جام احساسم به مستی هر چه خواهی کن
مثال ابر شبنم خیز شبهای وصال انگیز
بدامانم طراوت بخش؛ عشقت را گواهی کن
به باغم حکمرانی کن چنان باران روح افزا
بباران عشق را نم نم محبت را شفاهی کن ؟
بیا ؛ آبستن بغضم فقط یک شانه کم دارم
خراب حسرت عشقم بیا میل گناهی کن
اگر جرم است دلداری ؛ دلم رامتهم بشمار
طناب دار عشقت را نثارم صبحگاهی کن
خدا هم امشب انگاری به حال من حواسش نیست
نمک بر زخم ناسورم مریز ؛ از دل نگاهی کن
شرار عشق سوزانده تمام تاروپودم را
بریز آبی براین آتش وزان پس هرجه خواهی کن
اگر آماده ای دل را به موج عشق بسپاری
مرا هم هسفر باخود به بحر عشق راهی کن
بچش قند لبانم را نگاهم را زیارت کن
بغل بگشا (سلیمانه) به قلبم پادشاهی کن
قاسم پیرنظر (سلیم)
آذر : ۴۰۴میل گناهی کن ..؟
بیا امشب در آغوشم تنم را پادشاهی کن
بنوش از جام احساسم به مستی هر چه خواهی کن
مثال ابر شبنم خیز شبهای وصال انگیز
بدامانم طراوت بخش؛ عشقت را گواهی کن
به باغم حکمرانی کن چنان باران روح افزا
بباران عشق را نم نم محبت را شفاهی کن ؟
بیا ؛ آبستن بغضم فقط یک شانه کم دارم
خراب حسرت عشقم بیا میل گناهی کن
اگر جرم است دلداری ؛ دلم رامتهم بشمار
طناب دار عشقت را نثارم صبحگاهی کن
خدا هم امشب انگاری به حال من حواسش نیست
نمک بر زخم ناسورم مریز ؛ از دل نگاهی کن
شرار عشق سوزانده تمام تاروپودم را
بریز آبی براین آتش وزان پس هرجه خواهی کن
اگر آماده ای دل را به موج عشق بسپاری
مرا هم هسفر باخود به بحر عشق راهی کن
بچش قند لبانم را نگاهم را زیارت کن
بغل بگشا (سلیمانه) به قلبم پادشاهی کن
قاسم پیرنظر (سلیم)
آذر : ۴۰۴
غزلی ناب و زیباست
سرشار از احساس
دستمریزاد