سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 18 ارديبهشت 1404
    12 ذو القعدة 1446
      Thursday 8 May 2025
      • روز جهاني صليب سرخ و هلال احمر

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

      پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت

      زیباتر ز ببر سپید و پلنگان برفی

      شعری از

      آرمین اسدزاد (الف)

      از دفتر نـخـــــــــــــــــوان نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ ۲۰ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۷۵۷۵
        بازدید : ۲۵۴   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      کیستی ای بازمانده‌ از تخریبِ مقدس، کیستی
      که به زیرِ نورِ ماهِ خون
      روحِ چشمانت را
      در جمجمه‌یِ شاهانِ فتاده از اریکه به نوشم می‌دهی؟
      می‌رود سرم سَبُک
      وزنِ جهان می‌افتد از دوشم...
      (آه که هرکه تسلیمم شده تسلیم تو باد!)
      کنیزانِ هر فتحی که کردم می‌دَرَم نای
      تارشان کوک‌ست و می‌کِشَم آرشه را
      تا تو در سکراتِ خنیا
      بر پوستت تلالوءِ روشنا را بفشاری بر بوسه‌ام...
      (تبِ خونخواهی‌ به چه سرخایی می‌تپد تو را!)
      معبدت را، اژدهایی که کشیده بر آتش
      در آتش ذبح می‌کنم
      مُثله‌مُثله
      که گفتی لطافتِ بال‌ش را
      ردایی از برایِ الهه‌یِ تنت می‌‌خواهی...
      (آخ چه زیبایی! از ببرِ سپید و پلنگانِ برفی بیش‌تر!)
      انگارم که ماهِ نو را بازبرآمدن به مینایِ شب
      طلسمش در نقره‌ترین تارِ گیسویِ توست
      که اورادِ شبانگاهان را
      من از سَیَلانِ سکوتت می‌بویم...
      (دیدی ققنوسانِ دربارم گردن خمیدند بر شکوهت؟)
      گمانم که مِهر را بازدمیدن بر آسمان سرزمین‌هایم 
      مُهری‌ست که فقط
      در ارتعاشِ خنده‌ت بازگشوده خواهد شد
      پس هستی را به لودگی وا‌می‌دارم!
      و لبخندِ افسونت را
      در بزمِ خودم لب‌به‌لب می‌سورم...
      (وای دیگر نمی‌توانم! وای دیگر بس‌ست!)
      من نسلِ بر تو کافران را برمی‌کَنَم!
      برمی‌کَنَم کوهِ خدایان را "می‌خواهمت"
      می‌خوانمت به خود "نزدیک‌تر"
      بُگسَل مکان!
      زمان را زهدان می‌فشارم له شود در مشتِ من
      "می‌خواهمت نزدیک‌تر" را در ابد می‌جستجویم تا ابد...
      می‌خواهمت...
       
      * * *
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      سید مرتضی سیدی
      ۱۰ ساعت پیش
      عاشقانه شاهانه قلندرانه شکوهمندی ...

      گمانم که مِهر را بازدمیدن بر آسمان سرزمین‌هایم
      مُهری‌ست که فقط
      در ارتعاشِ خنده‌ت بازگشوده خواهد شد
      پس هستی را به لودگی وا‌می‌دارم!
      و لبخندِ افسونت را
      در بزمِ خودم لب‌به‌لب می‌سورم...
      (وای دیگر نمی‌توانم! وای دیگر بس‌ست!)
      من نسلِ بر تو کافران را برمی‌کَنَم!
      برمی‌کَنَم کوهِ خدایان را "می‌خواهمت"
      می‌خوانمت به خود "نزدیک‌تر"

      سلام و درود بیکران استاد عزیز و بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      آرمین اسدزاد (الف)
      عرض ادب و احترام بزرگوار
      حضور گرمتان را خوش‌آمد می‌گویم
      ارسال پاسخ
      سیده نسترن طالب زاده
      ۵ ساعت پیش


      درودتان برادر گرانمهر
      شاعر و اندیشنده ی توانا
      بسی زیباست، ارتباط عمودی و افقی محتوا، واژگان، تاریخ و...
      از بهترین اشعار سپیدیست که در یک ماه گذشته خواندم..
      البته کمی شاید، به دلیل علاقه ی شخصی ام، به سیبریا، حیات وحش سیبریا و منچوریا باشد..
      در مناطق سیبریایی، اقوامی از تورکتباران ساخا، یا یاقوتها میزیند و پیوند تاریخی دیرینه با سرزمینهای شمالی مذکور دارند.. و اساسا زبان یاقوتی، از شاخه ی سیبریایی و از شاخه های اصیل تورکی محسوب میشود وزبان اقوام دیگر از مجموعه ی تورکی و مغولی که در تخصص زبانشناسان و.. است، این قسمت کوچکی از نفوذ مجموعه زبانهای باستانی تورکی در سرتاسر جهانست...
      اثر سمبولیکست، کیستی ای بازمانده! یاداور افسانه های تورک، و بازمانده ای که توسط ماده گرگ مادر
      بالغ میشود و... میتواند باشد..

      پلنگ منچوری و ببر برفی، پیوند زیست نماد ترکی _ سیبریاییند... خون ابدیت، از سیبریا تا پانتورانیزم اساطیری، _اسطوره ی گکتنک یا اسمان خونین _، و ابلیس یخ و بوران در باورهای بومی سیبریاییست...
      ابلیسی که در نبرد با روح بزرگ شمنهای جنگلست، جمجه ی شاهان در شعر، میتواند جستاری به تاریخ اورخون باشد، _ در کتیبه های تورکی باستانی _،
      ببر سفید در اساطیر سیبریایی، نماد نگهبان کوهی ممنوعه و مقدسست، و پلنگ منچوری
      واسط جهان زنده و ارواح مقدس جاری در جنگهای کهن...
      فوق العاده بود این کاربرد و هنرمندی واژگان، هرمنوتیک اثر، چنانچه کمترین پیشتر مطالعاتی در خصوص فرهنگهای سرزمینهای مربوطه نداشتم هرگز به ژرفا و ارتباطشان نمیتوانستم پی ببرم
      تار نقره ای نمادی از موی ببر برفین و یا بانوی میانسالیست که در اریکه ی تاریخی یا فرهنگی قرار دارد، نقطه ی عطف شعر، مادینه ای مقدس برای قومی خاص میتواند باشد، نیز خاقانها، و سلاطین تورک در تاریخ عثمانی و تواریخ کهن سرزمین ایران، برای جایگاه ملکه مادر یا شه_والده بهای ویژه قایل میشدند...
      بیشتر میتوان در بستر فلسفه نیز نگاشت،باری زمان بنده مکفی نیست و دانش تخصصی در این خصوص ندارم..


      کلک زرینتان برفراز و سرزنده
      روزگاران ارام و متعالی و تابان

      🌸🌸👏🏻
      آرمین اسدزاد (الف)
      سلام و عرض ادب بر بانوی دانای این محفل ناب
      دو سپاس، اول از آنکه اثر بنده را قابل دیدید برای خرج وقت
      و دوم آنکه آموختم از دانش‌تان درباره‌ی سیبریا و منچوریا

      حقیقت که خواستم دنیایی پسااسطوره و پساافسانه خلق کنم تا که نابودش کنم و منظورم را در آن لحظه‌ی ممتد فروپاشی به منصه‌ی ظهور برسانم...
      اما این اشتراکات بین جهان برساخته‌ی من با جهان در حال زیست برخی اقوام، شگفت‌زده‌ام کرد! حق با بیرلین و الیاده بود که می‌گفتند اساطیر و افسانه‌ی همه‌ی اقوام در تاریخ در معنا مشترک‌ند و فقط نوع بیان تفاوت‌آفرین است...
      ارسال پاسخ
      آرمین اسدزاد (الف)
      چه خوش تابیدید بر این صفحه
      سلام و سپاسم را پذیرا باشید
      ارسال پاسخ
      راحله حصارکی (راحیل)
      ۳ ساعت پیش
      █_███
      ██████████
      ███_███_██__██
      ██████████___███
      ___███_████████_████
      ███_██_███████__████
      _███_████__████
      ██████___█████
      _████████████
      __████ _██
      __██

        ■
         ■
          ■
           ■
           ■
            ■
           ■
        ■    


       ■                                      █████
         ■                              █████
          ■                   ██████
          ■              ████
          ■         ██
        ■   ███




      ``
      `{✿❀✿❀✿}

      درود بی پایان
      سروده ای ناب و عالی بود

      در پناه حضرت دوست
      آرمین اسدزاد (الف)
      سلام گران‌مهر
      صرف حضورتان برایم مغتنم...
      سپاسم را پذیرا باشید
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2