سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      مهربان بی رحم!!!

      شعری از

      بنفشه ابو ترابی

      از دفتر زمزمه هاي تلخ نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۹ ۰۰:۴۰ شماره ثبت ۱۳۷۰
        بازدید : ۱۰۲۳   |    نظرات : ۱۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بنفشه ابو ترابی

      عادت داده مرا به تماشا

      به تماشاي بهار
      و وادار شده ام به لبخند!!! 

      نگاهش مي کنم و تمام وجودم سبز مي شود
      سبز پر رنگ
      مثل سبزه هفت سين

      و در چشمانش
      ماهي هاي بي روح تنگ من
      رقص ميکنندو لذت ارامش دريا را
      تجربه مي کنند

      عادت داده مرا به حرف
      و ساعتها کنج تنهايي خودم
      تمام حرفهاي نگفته سالهاي سکوتم را
      جمله مي کنم
      و جاري بر او


      و کبوتران بي بال دستهايم
      حس پرواز مي کنند
      پرواز براي حلقه شدن
      گرداگرد گردنش
      کم که نيست!!!
      مي دانم...


      و بوف کور چشمانم
      به ديدن دو باره
      چشم باز ميکند


      مي دانم کسي نمي فهمد دغدغه هايم را
      مي دانم!

      اما دنياي من
      مثل دنياي منقرض شده دايناسورها
      در ميليونها سال پيش
      دانشمندان را به مصاف مي طلبد
      براي وا کاوي


      چه فرق می کند...
      چرا...


      عادتم داده هر صبح که چشم باز مي کنم
      پاي گوشه لبخندش
      دلي سير چشم شوم
      و لبي لبالب شوق حرف

      و مرا عادت داده به دوباره ديدن
      شنيدن


      هر چند فاصله ها بيداد کنند  و بغضها فرياد...
      عادتم داده عکس تو...

      مهربان بی رحم!
      لعنتی مقرب!

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3