سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        معشوقه ِمغلوبه ِ مظنون!

        شعری از

        بنفشه ابو ترابی

        از دفتر نجواهایی برای قاصدک نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۹۰ ۱۹:۴۴ شماره ثبت ۵۲۷۲
          بازدید : ۹۲۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بنفشه ابو ترابی


        درود.......

        و اول از همه...

        سفالینه ای از من به جا خواهد ماند

        جسمش از شعر

        روحش از من

        تُرد و شکننده...

         

        و بعد

        چند یک دقیقه می ایستم

        چند یک دقیقه سکوت می کنم

        چند یک دقیقه شکر می کنم

        که هستید.

        و من

        صبح ها

        پا می شوم

        و صورتم را با دستهای کسی می شویم

        که گناه گریه هایم را به گردن نمی گیرد

         

                  **************************************************************************

        یک بغض روی فلسفه ام راه می رود...   ،من بیخودی شبیه یکی دیگرم ...ببین!....

        دستم مدام دور خودم حلقه می شود، "نامرد ِ لعنتی...قدِ یک لحظه...."  (نقطه چین!)

         

        من راوی حقیقت کتمان شده شدم، در متن معتدل شده از یک کتاب پیر

        شهزاده ی متون و نقوشی که قصه شد، تا خواب خوب پلک عروسان سرزمین!

         

        تقدیرِ ِ مرده روی زمین مانده بی دلیل، رو دوش من جنازه ی بد بوی زندگی

        شکل شمایلی شدم از بی تفاوتی، اسطوره ای که خسته شده از همه...همین!

         

        رویای پیش روی تن آینه غبار! زنگار زشت زاغه نشینی که من شدم

        شکلی مُسلم از زن تاریخ مادری، با سایه ای که خم شده از وحشت یقین!

         

        بین کدام بهتر از این می شود و یا ،بد تر شود سر ِ من و تو ...او  و دیگری...

         هی گیر می کنم که تناقض شروع شود، با درد می کشم تن خود را به سمت این

         

        واقعیت ِ عجیب ِ عذاب آوری که از ،فرهنگ تلخ مادری ام ارث برده ام

        راه فرار نیست که بن بست می شود، آینده ام کنارِ ِ تن ِ خواب ِ تلخ ِ " مین"

         

        تا من درون من متولد شود شبی، با یک تفاوت متفاوت تر از هنوز

        گیس مرا کسی( نکشید) و بلند گفت: با زندگی بساز و بسوز و " نخور زمین"!

         

        زن بودنم بلند و کشیده مشخص است، شک داری و تمام مرا زجر می دهی

        حس حضور حجم تو در من مکرر است، حس کسی که عاشق تسخیر و در کمین...

         

        با حیله شکل ممتدی از بوسه ای بلند، می گیرد و دوباره مرا گول می زند!

        اسفند ِ پشت سر و بهاری که پیش روست...(یک زن دوباره پای شب مست هفت سین!)

         

         

        باران باشید

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3