سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 18 فروردين 1404
  • روز سلامتي (روز جهاني بهداشت)
9 شوال 1446
    Monday 7 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      دوشنبه ۱۸ فروردين

      فیض قمر

      شعری از

      محمدرضا آزادبخت

      از دفتر بانوا با من نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ ۵ روز پیش شماره ثبت ۱۳۶۸۳۸
        بازدید : ۴۱۷   |    نظرات : ۳۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      گاهی قطره ها لایق آتش وصل تو نیستند 
      خو  می گیرم به خود 
      تا لگد به لب خویش
      غوغایی غریب هم قریه ی کوچ من شود 
      تا غوغایی عجیب جوابی پیمان بخت مرا 
      به مجال خاطر خیال بکشاند 
       
      چه کسی رقم عشق را 
      به فریاد شوم شب تا شمع ها مهلت می دهد ؟
      این شب ،شان کدام شاه
      فراتر از خورشیدی ست 
      که از ملک خویش بیرون رفته است ؟
      ای حبس شده از فراق فلک 
      مدتی ست دریا سرزنش شده از غیرت خویش است 
      مدتی ست عرش
      همایون کرم را 
      قریب غلغله ها خواهد کرد 
      چه کسی شاهد در زدن غایت خویش 
      پیش از نیت خورشید است ؟
      چه کسی سجده بر خون را 
      به غایت خشم خویش خواهد افزود ؟
      وقتی بوسه ها در سحر 
      گام های لگد زده بر لب هاست 
      جهان می لرزد
      از خشت ویرانه های غافل وفای خویش
      ای فروتر از حیرت دیوانه ها بر خیز 
      جنت جهان مشکی سوراخ 
      در دست های فراتر از بی خطای خویش دارد 
      بالاتر از پندار پدر 
      یک سر، چند سر بی تن را 
      به روزنه ی شمع ها خواهد کشاند ؟
       
      پیش تو جاذبه همان 
      شعله های آتش در مشکی سوراخ است 
      پیش تو ایوان تمایل 
      صف کشیده در آتش 
      گران تر از کوه طلاست 
      وقتی چهارسوی پرده ها 
      عرش قبله را خواهد گشود 
      چه کسی در گرداب بیداری 
      غافل از میوه های باغ خواب  خواهد شد ؟
      ای مملو شده از جنبش فکر و ذکر 
      موجاموج تیغ های عالم 
      کدام گل در باغ عزم تو 
      رویاروی خلعت خون 
      خاکستر را رنگین خواهد کرد ؟
      چه حکایتی افتاده در حیرت پرده ها 
      غریب ، بینش نام خویش را 
      به فیض قمر خواهد برد 
      چه حکایتی .........فیض قمر  را ....
      با احترام محمدرضا آزادبخت 
       
      پی نوشت 
      هیچ یاغی  نامداری سلطان مرگ را گدا نخواهد کرد 
      تا وقتی غم ،گنجینه ی مرگ است 
       
       
      ۱۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      ۳ روز پیش


      ای فروتر از حیرت دیوانه ها بر خیز
      جنت جهان مشکی سوراخ
      در دست های فراتر از بی خطای خویش دارد
      بالاتر از پندار پدر
      یک سر، چند سر بی تن را
      به روزنه ی شمع ها خواهد کشاند ؟



      سلام استاد سپیدسرا پدر گرانقدرو بزرگوار


      زیبا سرودید و فراخ اندیش و ناب نوشتید.
      با تلمیح به واقعه کربوبلا خندانک خندانک خندانک

      و صلّ اللهُ علی اباعبدالله الحسین وَ مُحِبّانه اَجمَعین خندانک


      سلامت باشید و دلشاد خندانک خندانک خندانک

      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد بانو کوهواره ممنونم
      ممنون از الطاف گرانمایه تان
      ممنون از دانش وسیعتان
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۳ روز پیش
      درود استاد عزیز
      آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
      \"جهان می لرزد
      از خشت ویرانه های غافل وفای خویش
      ای فروتر از حیرت دیوانه ها بر خیز
      جنت جهان مشکی سوراخ
      در دست های فراتر از بی خطای خویش دارد
      بالاتر از پندار پدر
      یک سر، چند سر بی تن را
      به روزنه ی شمع ها خواهد کشاند ؟\"
      تولدتان مبارک
      امید که 120 سال دیگر خرم و تندرست بسرایید خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد استکی استاد وپدر ارزنده شعر ناب ممنونم
      ممنونم از تبریک تولد برادرم
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      ۲ روز پیش
      سلام

      گاهی قطره ها لایق آتش وصل تو نیستند
      لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل
      آن‌چنان پر گشته از اجلال حق
      که درو هم ره نیابد آل حق
      لا یسع فینا نبی مرسل
      والملک و الروح ایضا فاعقلوا
      گفت بگو راز شهادت چیست
      گفت اشک
      اگر وقت را به این معنا بگیریم که گاهی آن ورای ملک و نبی رخ می دهد بنابرین گاهی می شود البته از منظری دیگر شاید بتوان کل اوقات را این وقت خاص دانست
      حضرت که نبی مرسلند و اسفار اربعه را طی کرده اند آیا در این وقت خود نیز تشریف ندارند
      از سویی راز شهادت اشک بود و اینجا سخن از مقامی است که فوق اشک و بنابرین فوق قلب است
      اشک زلالی دل را می طلبد و حال می بینیم این زلالی نیز کافی نیست
      تکلیف عقل که مشخص است
      آزمودم عقل دوراندیش را
      بعد از این دیوانه سازم خویش را
      اما عشق
      در میان پرده خون عشق را گلزارها
      عاشقان را با جمال عشق بی‌چون کارها

      عقل گوید شش جهت حدست و بیرون راه نیست
      عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها

      عقل بازاری بدید و تاجری آغاز کرد
      عشق دیده زان سوی بازار او بازارها

      ای بسا منصور پنهان ز اعتماد جان عشق
      ترک منبرها بگفته برشده بر دارها

      عاشقان دردکش را در درونه ذوق‌ها
      عاقلان تیره دل را در درون انکارها

      عقل گوید پا منه کاندر فنا جز خار نیست
      عشق گوید عقل را کاندر توست آن خارها

      هین خمش کن خار هستی را ز پای دل بکن
      تا ببینی در درون خویشتن گلزارها

      شمس تبریزی توی خورشید اندر ابر حرف
      چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها

      بحث عشق و عقل بسیار شده است
      سخن در گاهی است
      آن گاهی ای که فوق اشک بنابرین فوق دل و بنابرین فوق عشق است

      خو می گیرم به خود
      هر چه بود نفی شد این چه خودی است که رخ می نماید

      تا لگد به لب خویش
      غوغایی غریب هم قریه ی کوچ من شود
      تا غوغایی عجیب جوابی پیمان بخت مرا
      به مجال خاطر خیال بکشاند

      چه کسی رقم عشق را
      به فریاد شوم شب تا شمع ها مهلت می دهد
      شمع نیز اشک دارد و مرتبط می شود با سطر اول
      عشق نیز بحثش آمد

      این شب ،شان کدام شاه
      فراتر از خورشیدی ست
      که از ملک خویش بیرون رفته است
      باز فراترپری
      قال رب اغفر لي وهب لي ملكا لا ينبغي لأحد من بعدي
      حضرت سلیمان سلام الله علیه در عهد عتیق ظاهرا پادشاه
      خورشید فوق ملک با ضمه و ملک با کسره ل
      آنجا نیز وقت فوق ملک با فتح ل و مرسل
      اینجا شاه فوق خورشید

      ای حبس شده از فراق فلک
      فلک در اثر قبل نیز آمده بود
      تکرار از یک اثر فراتر می رود و در آثار شاهدیم

      مدتی ست دریا سرزنش شده از غیرت خویش است
      مدتی ست عرش
      همایون کرم را
      قریب غلغله ها خواهد کرد
      چه کسی شاهد در زدن غایت خویش
      پیش از نیت خورشید است
      نیت قدم اول در نماز و ...
      غایت خویش به نیت که گام اول خورشید است ختم شده
      شب در چند سطر پیش فوق خورشید بود
      لیلة القدر خیر من الف شهر
      بالاتر از سیاهی رنگی نیست
      گر چه
      نرفع درجات من نشاء و فوق كل ذی علم عليم
      ید الله فوق ایدیهم
      دست بالای دست بسیار است
      شب که فعلا فوق می نماید چند سطر پیش سخن از فریاد شومش بود
      شوم با همزه معنی شترهای سیاه نیز دارد

      چه کسی سجده بر خون را
      به شهادت اول اثر اشاره شد

      به غایت خشم خویش خواهد افزود
      وقتی بوسه ها در سحر
      گام های لگد زده بر لب هاست
      جهان می لرزد
      از خشت ویرانه های غافل وفای خویش
      ای فروتر از حیرت دیوانه ها بر خیز
      جولان فروتری و فراتری

      جنت جهان مشکی سوراخ
      در دست های فراتر از بی خطای خویش دارد
      بالاتر از پندار پدر
      یک سر، چند سر بی تن را
      به روزنه ی شمع ها خواهد کشاند

      پیش تو جاذبه همان
      شعله های آتش در مشکی سوراخ است
      پیش تو ایوان تمایل
      صف کشیده در آتش
      گران تر از کوه طلاست
      وقتی چهارسوی پرده ها
      عرش قبله را خواهد گشود
      چه کسی در گرداب بیداری
      غافل از میوه های باغ خواب خواهد شد
      ای مملو شده از جنبش فکر و ذکر
      موجاموج تیغ های عالم
      کدام گل در باغ عزم تو
      رویاروی خلعت خون
      خاکستر را رنگین خواهد کرد
      چه حکایتی افتاده در حیرت پرده ها
      غریب بینش نام خویش را
      به فیض قمر خواهد برد
      می رسیم به قمر سلطان شب
      فلک اول قمر
      اگر اشتباه نکنم طبق هیئت قدیم فیض از این فلک به عالم تحت قمر می رسد
      فوق قمر چیست و کیست
      گر چه
      من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
      پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

      سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
      ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو

      دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
      آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

      گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
      گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

      من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت
      سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

      قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
      در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو

      گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد
      که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو

      گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است
      گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو

      گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
      گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

      ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
      خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

      گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
      گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

      چه حکایتی .........فیض قمر را ....
      با احترام محمدرضا آزادبخت

      پی نوشت
      هیچ یاغی نامداری سلطان مرگ را گدا نخواهد کرد
      تا وقتی غم ،گنجینه ی مرگ است

      ۱۵ فروردین ۴
      سیاوش
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد سیاوش ارجمند والا تبار ای نسب مانده در حیرت نور
      متحیرم چه نامم این دانش آسمانیت را
      احسنت بنده لایق این همه تعاریف نیستم
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      ۲ روز پیش
      سپاس از الطاف شریف
      نرگس زند (آرامش)
      درودوعرض ارادت
      خدا قوت خندانک
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سلام و سپاس
      سیاوش آزاد
      ۳ روز پیش
      سلام
      موید و مظفر باشید
      محمدرضا آزادبخت
      سلام استاد سیاوش ممنونم
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      ۳ روز پیش
      تولد برادر گرامی مسعود آقای عزیز مبارک باد
      عرض سلام و ادب محضر ایشان
      به امید حضور گرمشان در محفل
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد سیاوش ممنونم از تبریک تولد برادرم
      امید به سحر نیست
      وقتی خورشید در پایانه سحر ،آشوبش
      رازی از غروب را
      فاش خواهد کرد

      ارسال پاسخ
      محمد حسنی
      ۳ روز پیش
      سلام
      بسیار عالی
      تولدتان مبارک

      در پناه خدا خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب حسنی ممنونم
      ارسال پاسخ
      آرمان طاهری
      ۳ روز پیش
      درودتان باد جناب آزادبخت استاد سپیدسرای زیبا نویس
      بسیار زیبا قلم زده اید مثل همیشه
      رد قلمتان ابدی 🙏🤍🌹
      محمدرضا آزادبخت
      ۳ روز پیش
      درود جناب طاهری معلم نو اندیش شعر ناب ممنونم
      منوچهربابایی
      ۳ روز پیش
      درود فراوان خدمت استاد آزاد بخت عزیزم یکی از صاحب سبک های بزرگی که قلمش پر از شاعرانگی و احساس و تصویر سازی بکر بوده و هست
      سایه تون مستدام
      تولدتون هزاران بار مبارک
      تقدیمتان🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد بابایی ممنونم
      ممنونم از تبریک تولد برادر
      ارسال پاسخ
      محمد گلی ایوری
      ۳ روز پیش
      درود بیکران استاد آزادبخت معزز
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد ایوری ممنونم
      ارسال پاسخ
      مسعود مدهوش( یامور)
      ۳ روز پیش
      درودتان استاد ازادبخت مهربان و نیک سرشت👍🌹🌸🌿✨🌻🌻☄️


      چه تصویر زیبایی در سپید خلق فرمودید ☄️☄️🌻✨🌿🌸

      قلمتان پایا🍻🌱👏💐🙏🙏🥂🌼🌼🌼
      محمدرضا آزادبخت
      درود استاد مدهوش ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      ۳ روز پیش
      سلام استادعزیز
      بسیار زیبا
      قلمتون سبز
      پایدارواستوارباشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      ۳ روز پیش
      درود استاد انصاری ممنونم
      یاسر کریمی
      ۲ روز پیش
      درود بر شما جناب آزادبخت خندانک
      زیبا سرودید خندانک
      موفق باشید خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب کریمی ممنونم
      ارسال پاسخ
      رسول دبیر (نافذ)
      ۲ روز پیش
      باسلام و احترام استاد بزرگوار
      بسیار عالی و زیبا سرودید
      درودها نثارتان خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      ۲ روز پیش
      درود جناب دبیراستاد گرامی ممنونم
      فرشید به گزین
      ۲ روز پیش
      محمد رضا جان خندانک
      صبغه عرفان در قالب شعر سپید چه خوش نشسته
      عالی سرودین خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      ۲ روز پیش
      درود برادر و استاد عزیز جناب به گزین ممنونم از الطاف گرانمایه
      ممنونم
      علی اصغر صحرایی (رائد تنها)
      ۲ روز پیش
      سلام درود بی کران
      زیبا قلم زدید
      قلمتان همواره نویسا خندانک خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      درود جناب صحرایی ممنونم
      ارسال پاسخ
      نرگس زند (آرامش)
      دیروز
      درود وعرض ارادت خدمت استاد فرهیخته خندانک
      بسیار عالی 👏👏👏
      موفق وسلامت باشید در پناه حق خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      دیروز
      درود استاد ارجمند بانو زند گرامی ممنونم
      غلامرضا مهدوی (مهدوی)
      دیروز
      درود جناب آزادبخت
      زیبا سروده اید خندانک
      سپاس از حضورتان در صفحه ام خندانک
      برقرار باشید خندانک
      خندانک
      محمدرضا آزادبخت
      ۲۱ ساعت پیش
      درود جناب مهدوی ممنونم
      سیاوش آزاد
      ۱۱ ساعت پیش
      سلام
      ابتدا این گونه نگاشته بودم
      از سویی راز شهادت اشک بود و اینجا سخن از مقامی است که فوق اشک و بنابرین فوق اشک است
      در بازبینی ملتفت تکرار کلام شدم
      تصحیحی شد
      از سویی راز شهادت اشک بود و اینجا سخن از مقامی است که فوق اشک و بنابرین فوق قلب است
      بازبینی ای دیگری که بعدا انجام دادم ملتفت شدم آنچه مدنظر بوده است این است و بنابرین چنین تصحیح می شود
      از سویی راز شهادت اشک بود و اینجا سخن از مقامی است که فوق اشک و بنابرین فوق شهادت است
      محمدرضا آزادبخت
      ۶ ساعت پیش
      درود احسنت استاد
      سخن از چیزی ست که از شهادت بالا وبالاتر می رو د
      هوش شما ستودنی ست
      سپاس استاد
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2