مفاعلن فعولن، مفاعلن فعولن
رایگان
اگر که اخمهایم، گرفته آسمان را
به یاد خندههایم ،ورق نزن زمان را
.
در اوج ِ بیکتابی، مرا نخوان دوباره
که حرف تازهای نیست، خلاصهکن جهان را
.
متاع قابلی بود، ولی برای اهلش
که رایگان کشید این، عذاب رایگان را ؟
.
نه میهمان نوریم ، نه در مسیر شوریم
نه گوشمان شنیدهست، صدای میزبان را
.
میان واژههایم، خیالِ باوفایم
اگرچه دم تکان داد، ندید استخوان را
.
تلاشکن بفهمد ، غرور شانههایت
فشار پای فیل و ، کنارههای نان را
.
و زندگی همین است، که بینشان بمیریم
و بیامان بگیریم، سراغ بینشان را
.
.
این غزل " تحت تاثیر " غزلی از بانوی یکتای شعر فارسی "سیمین بهبهانی" با عنوان " هوای گریه" و تصنیفی با همین نام با آواز " همایون شجریان" متولد شده. البته خواندن آن دلی بوده چون بنده هیچ حرف و ادعایی در آواز آنهم آواز سنتی ندارم.
یکی از درخشانترین و بینظیرترین اشعارتونه مخصوصا در معنا واقعنی لذت بردم زیبا هم اجرا کرده بودید و پراکندهخونیتون هم برام جالب بود... درود بر شما استاد گرامی سلامت و ثروتمند باشید
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
واقعنی لذت بردم
زیبا هم اجرا کرده بودید
درود بر شما استاد گرامی
سلامت و ثروتمند باشید