💜💚♥️🤍💙💖💛💚🤎
تو با هر چه غم آشنا بودی و...
کسی از حواس تو صحبت نکرد
کمی از غمِت کم نکرد هیچکس
کسی عشق رو با تو قسمت نکرد
تبی سرد همراه با بی کسی
کنارِ دلی خسته اما جسور
همیشه با تنهاییات ساختی
نشد لحظه ای قلبی با تو صبور
دو چِشم پُر از انتظارت کشید
تو رو تا تهِ آرزویی محال
نگاهِ پُر از خواهشِت زنده کرد
نفس های یخ کرده رو از زوال
میون همه دشمنی ها و درد
دلِت با بدی ها نشد همسفر
به دوشِت کشیدی تنِ زخمیو
شدی همسفر با بلا و خطر
نگاه و دو چِشمونِ معصوم تو
مساوی شده با نگاه خدا
نشد کم غرورِ تو از غربتِت
نشد از نگاه تو غم ها جدا
تو مثل گل یخ به طوفانِ خشم
لطیفی و زیبا و خوش عطر و بو
هنوزم بهاری به فصل خزون
هنوزم زیادی توو این های و هو
دل مهربونِ تو از جنس نور
تراشیده الماس قلبت به عشق
ولی مهربونی ندید از کسی
نشد زنده ناقوسِ قلبت به عشق
بکش دستی روی سر و روی دل
بزن شونه موهای خوش حالتت
به لبهات لبخند شیرین بزن
بگیر حال خوبی از این فرصتِت
تو زن هستی و افتخار جهان !
اگر چه نشد قسمتِت حال خوب
برای خودِت عشق دم کن عزیز
دو فنجونِ شیرین با یک فال خوب
تو از جنس بابونه و" پونه" ای
پریشون شدن حق قلب تو نیست
تو مانند یک چشمه پاک و زلال
دلیل شکست و گناهِ تو چیست
دلت رو به هر چیزی دلخوش نکن
تو با سادگی ها فریباتری
نفهمید اگه آدم احساسِ تو
هنوزم عزیزی و حو٘اتری
افسانه_احمدی_پونه
─┅─═ঊঈ🍃🌸🍃ঊঈ═─┅─