شنبه ۱۱ اسفند
|
دفاتر شعر راشد نصرت سراوان
آخرین اشعار ناب راشد نصرت سراوان
|
مرا از خودْ مَران هر شبْ تمامَش کن
دلی دارم زِ هر غصهْ بگوْ خیالَش کن
هر چه را جُستمْ به انکاری نفهمیدی
شدم مُنکِر زِ هر بودَتْ عشق نفهمیدی
چو وقتی در دِلَت بودمْ غنچه ای بر لب
چه ها کردی! که دل دادن تو مَحکومی
مَباد از عشقْ نَظَر سویی در این دنیا
مَباد از جانْ بِه از جانیْ بر این دنیا
فریبِ دلْ گفتیْ که هر دلی خُرسَند
ای عشق!جهانْ چیز خوبی نیست
گر آن تکهْ گر آن بَخت ات تو می دانی
چه از خوبانْ تو می دانیْ شوند راضی!
خدای عشق!در این اَفلاکْ فَلَک دیدم
تو را هر جاْ در این دل هاْ شَعَف دیدم
تو از هِجرت مرا دیدیْ دیگر نپرسیدی
چه آسان کرده ای بر دلْ تو معشوقی
زمین در جان عاشق هاْ زنده است شاید
که یاری ساغری بر عشقْ هر بار بیندازد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درود بر شما..
زیباااااست..