چهارشنبه ۲۶ دی
خرنامه شعری از علیرضا صادقی
از دفتر قطعه نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ حدود ۱ ماه پیش شماره ثبت ۱۳۴۳۳۰
بازدید : ۲۵۷ | نظرات : ۴۰
|
آخرین اشعار ناب علیرضا صادقی
|
به گورخر، الاغ گفت دست من به پاچه ات
مرا به گله ات ببر، اگر كه شر نمي شود
شنيده ام كه گله تان رهاست توي بيشه ها
كسي ز گله جيره خوار و باربر نمي شود
به بيشه هيچ آدمي سوارتان نمي شود
كسي به رنج ديگري نظاره گر نمي شود
نه جاي ماندن است ديگر اين طويله، جان من
علاج درد، رفتن است، در حضَر نمي شود
اگرچه پر سر و صداست اين طويله، صحبتي
شنيده غير هينّ و هين و عرّ و عر نمي شود
در اين طويله آنقدَر الاغ هست جان تو
كه يك الاغ كم شود كسي خبر نمي شود
هم امشب اين تنم به رنگ، راه راه مي كنم
بدون مِيك اُوِر، ميسر اين سفر نمي شود
**********************************
خر سفيد قصه مان خلاصه راه راه شد
تنش مثال گورخر، پر از خط سياه شد
قبول كرد گورخر به گله آورَد وِرا
چو ديد خر مصمم است و جدي است ماجرا
گريخت از ده عاقبت الاغ گورخرنما
كه سرنوشت را رقم زند به بيشه زارها
بماند اينكه در سفر چه ها به خر گذشت كه
سفر چنين خرانه، خالي از خطر نمي شود
**********************************
نهايتاً به گله پيوست الاغ قصه مان
ميان گله شادمان، به سوي بيشه شد روان
ربود نارسيده قلب ماده هاي گله را
الاغ نر كه خوش قراره بود و شوخ و خوش صدا
رها و شادمانه مي پريد و مي كشيد سر
ز روي جويبار و هر كجاي بيشه زار، خر
گذشت و روزي او كنار دوستان تازه اش
به بركه رفته بود تا كه لش كند جنازه اش
كه ناگهان برون پريد شيري از كمين و زد
به گله تا به نيش خود يكي دو گورخر كِشَد
گريخت از كنار بركه، دسته دسته گورخر
يكي نهيب زد به خر "تو هم فرار كن پسر"
نمود سينه را سپر الاغ و گفت با تشر
كسي حريف من، الاغ مَش صفَر، نمي شود
به گور خود بخندم ار كه صحنه را رها كنم
كه خر اسير پنجه هاي شير نر نمي شود
**********************************
رسيد شير و پنجه را دراز كرد سوي او
كه خر پريد و كرد جفتكي نثار روي او
به حمله اي دريد شير، سينهٰ الاغ را
به خاك و خون كشيد آن ستور قلچماق را
به چشم هم زدن، تن الاغ پاره پاره شد
براي شير، لقمه اي ميان آرواره شد
از آرزوي گورخر شدن، الاغ را فقط
همين نصيب شد كه در جدال شير شد سقط
عليرضا بدان، تو هم چو آن خرِ مهاجري
كه هر الاغ راه راه، گورخر نمي شود
|
|
نقدها و نظرات
|
خجالتمون دادید. عجب نقدی نوشتید! واقعن ممنون از وقتی که گذاشتید و زکات علمی که پرداخت کردید. | |
|
سپاسگزارم جناب نظری. معرفت شما برای این حقیر، همیشه ثابت شده است | |
|
ناقابل بود و البته به خاطر پرهیز از اطناب کلام، ناچار شدم باقی بحث را به صفحه ای دیگر موکول کنم. احتمالا سراغ شعر آقای اکرمی برم | |
|
درودها بر مانای عزیز خسته نباشی و خدا قوت نقد زیبایی بود بر شعر زیبای جناب صادقی موفق باشید | |
|
ممنونم ازت یاسرجان دیشب داخل اتوبوس بودم ( البته هنوزم به مقصد نرسیدم ) و برای خانم غزل آرامش و جناب آقای صادقی، مطالبی را نوشتم. مطلبی هم برای صفحه ی جناب اکرمی آماده کردم که البته چون داخل سواری شدم باید تا ابرکوه صبر کنم و اونجا ایشالا بازبینی و ارسال خواهم کرد | |
|
درود جناب مانای گرامی عجب نقد و توضیحات خوب و مفیدی دمتون گرم ظاهرا قرار سری هم به شهر من ابرکوه بزنید. مقدمتان گلباران | |
|
خسرو عزیز ، نقد را الان تمام کردم. یه دوره بزنم بعد ایشالا کپی می کنم. و چه جالب که نقد در شهر شما نوشته شده. | |
|
از افسانه خانم و شازده خانم هم متشکرم | |
|
سلام ممنون اشکالاتش رو بگید لطفن 🙏 | |
|
سلام جناب گودرزی عزیز باهاتون موافقم | |
|
استاد مانا عزیز خوشحالم که شما موافق بنده هستید ولی در مورد نماد و نماد گرایی خدمتتان عرض کنم که نماد گرایی بدون داشتن اطلاعات کافی باعث پراکنده گویی خواهد شد و به شما پیشنهاد میکنم در مورد توت یا توتیسم مطالعاتی بفرمایید تا نماد گرایی برایتان راحت شود.
| |
|
ممنون از نظرتون. البته درباره دخالت اعراب در ایجاد معنی استعاری خر نظری ندارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.