سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        خواب بیداری

        شعری از

        حسین نعمتی منعم

        از دفتر سودای عشق نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۴۲۸۲
          بازدید : ۳۸   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حسین نعمتی منعم

        بشنو از خوابی که بیدارت کند 
        رخنه در گفتار و کردارت کند
        آن شنفتی که مردی خواب دید
        آنچه دید و آنچه که گفت و شنید
        می رود شیطان به دوشش رنگ رنگ
        بند و غل، زنجیر و زنجیرک به چنگ
        گفت معلوم است، ملعون خدا! 
        می بری این بند و رسمان را کجا؟ 
        پاسخش را گفت شیطان لعین 
        راز و رمز بندها را اینچنین
        همچو انگشتان که همسان نیستند
        این حریفان هم که یکسان نیستند 
        هر کسی را سازهایی ساختم
        زآنچه از احوال او بشناختم
        وز خود او هرچه که دریافتم
        بند و رسمان جدایی بافتم
        بعضشان را آهنین زنجیرها
        متل نخچیر و کمند شیرها
        عده ای را بند و رسمانی ز مو
        می کشانم جانب خود ای عمو
        عده ای سرسخت و با من در ستیز
        می گریزم، سخت می ترسم، عزیز
        بعض دیگر گاه با من گاه با دنیای خود
        زشت می بیند مرا در پای خود
        گاه گاهی بر دلم خون می کنند
        گاه دیگر، کار بی چون می کنند
        خود بدست خود خیانت می کنند
        لیکن این بدبخت و لعنت می کنند
        عده ای با یک اشاره پیش ما
        مثل فامیلند بیخ ریش ما
        گوش بر فرمان ما، دنبال ما 
        در پی افسانه و آمال ما
        سرزمین بعضشان راحاکمم
        در میان جهل ایشان عالمم
        خانه ی هر مفسده دست من است
        وسوسه، بازیچه ی شست من است
        وز دیار عده ای هم رانده ام 
        هم در آنجا پشت در، درمانده ام 
        مرد
        مرد این قصه به او فریاد زد 
        بس کن ای هرچه بدی را نامزد
        عفت وحجب و حیا برچیده ای
        هر چه زشتی، هر چه بد، زاییده ای
        آن فلانی را چه بندی بافتی؟
        مرد خوب وعالمش دریافتی؟ 
        شیطان 
        یک قدم آمد جلو، آواز داد
        قصه اش را اینچنین آغاز کرد
        آنچه از زنجیرهایم رشته ام
        وآنچه که بذر خیانت کشته ام
        نقش بر آب است و آبم برده است
        تیرمن بر سنگ سختی خورده است
        در کمینش هر چه که بنشسته ام
        وای از اغوای ایشان خسته ام
        آه و صد آه و فغان از دست وی
        مستی اش هستی و هستی مست وی
        او ز تقوا خانه ای آراسته
        هر چه که زشتی است آنرا کاسته
        می شود آیا در آنجا رخنه کرد؟
        درد من این است و هستم روی زرد!
        گرچه که خسته شدم از دست او
        روز و شب هستم ولی پابست او
        گرد شمع دوستان پروانه ام
        آشنای شاه را بیگانه ام
        مرد 
        ای تو ملعون از خود من هم بگو
        این همه من من مکن، هذیان مگو 
        شیطان
        باز هم آمد جلو تر یک قدم
        گفت گویا که تنها من بدم!؟ 
        من خطا کردم، گنهکارم درست! 
        نزد تو این گونه بیمارم درست! 
        ای به قربانت، تو هر دم با منی
        با دل و جان چون که هردم با منی
        پس چرا با من درشتی می کنی؟ 
        سفره ی خود را خورشتی می کنی! 
        دوستیمان را تو نسیان می کنی
        بر من شیطان تو عصیان می کنی
        تند نه، آهسته رو باهم بریم
        پاسخت را می دهم هرجا بریم
        تو که از من بیشتر خناس تر
        در پی ترفند ما حساستر
        پیش و پس دنبال ما، استاد ما
        گرمی بازار ما شیاد ما
        با سرانگشت اشاره پیش ما 
        آفرین صد آفرین درویش ما
        تو پس و دنبال ما آیا رواست؟ 
        بر خودم زحمت دهم، دانم خطاست! 
        خنده بر لب، شاد و خندان گفت گفت 
        گوهر مردانه اش را سفت سفت
        آن رگ غیرت زخشمش در گرفت
        قصه ی خود را چنین از سر گرفت
        ناگهانی درگریبانش فکند
        پنجه ای را تا کشد او را به بند
        تا چنین درگیر شد بیدار شد
        مردمان را خواب وی هشدار شد 
        تا که چشم ازخواب غفلت باز کرد
        راه توبه سوی حق آغاز کرد
        التماس دعا _ حسین نعمتی َ_ منعم
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ هفته پیش
        آموزنده و زیباست خندانک
        محمد اکرمی (خسرو)
        ۲ هفته پیش
        درود جناب نعمتی
        حکایت زیبا و آموزنده ای رو به شعر در آوردید
        قلمتان همواره به مهر و معرفت نویسا
        خندانک خندانک خندانک
        یاسر قادری
        ۲ هفته پیش
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی نظری سرمازه
        ۲ هفته پیش
        درودبیکران
        خندانک خندانک
        خندانک
        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)
        ۱۱ روز پیش
        درود جناب حسین نعمتی(منعم) ضمن تشکر از اشتراک شعرتون،
        خواب طوری نماد غفلت و ناهوشیاری و مذمومیت هست، که برای نشان دادن عزم جزم وحسن کردار، کافیه که خود رو کم خواب جلوه داد ، آدم‌های باهوش و حق جوی زیادی رو دیدم که به خاطر محروم بودن از پدیده خواب دیدن و دانستن خواب ندیدن نابینایان مادرزادی نتیجه گرفتن خواب بر آورد مشاهدات طی عمر و روز، بیش نیست و با وجود فرمول عجیب هم ارزی جرم و انرژی،نظریه ریسمان و آزمایش دو شکاف همچین چیزی رو هم خرافه می دانند ، ولی برای من با توجه به خاطر جمعی که علم(بخش معلوم شده رازهای آفرینش) بهم میده، وجود پدیده شگفت انگیز خواب، مشاهدات من جزم اندیش ذاتی و جزم اندیش گریز اکتسابی رو مشکوکتر و فکر می کنم محتمل‌تر به نتیجه گیری درست کرده زیرا دیگه اولین نظریه رو تنها نظریه نمی دونم( نسبت به زمانی که خوابی نمی دیدم)و ناچیزترین احتمالات رو هم بررسی می کنم .
        در کل کابوس ها، رویاها و حتی خواب های معمولی هم تقریبا جایگاه علم ناچیز بشر رو در مقابل نامعلومات نشان میده، چه برسه بعضی خوابها
        چون چشمان گشوده داری، گمان مبر بیداری
        جالبه دو هفته پیش شعری در بر دارنده این موضوع از خانم عظیمه ایرانپور خواندم و مهرماه شعری با همین موضوع( خواب بیدارکننده) با عنوان چوب طلا از خانم مریم عادلی خواندم ایشون هم از یک فرشته ( البته رانده نشده) به عنوان انذار دهنده استفاده کردند ، صادقانه، به نظرم شعر خانم مریم عادلی تاثیر گذارتر از همه بود، و اون هم فقط به خاطر جامعه هدف و گرنه شعر شما به اندازه ی اشعار مولانا و پروین گیرا و تکان دهنده بود و شعر خانم عظیمه ایرانپور هم که مثل لسان الغیب تفال بود ، خانم مریم عادلی برای بچه ها این شعر رو گفتن، سطح باور پذیری بچه ها بیشتره، معصومیت دارند و هنوز لذت گناه و امکان حاشا کردنش رو نچشیدن و کشش بقا تکامل نیافته تا براش توجیه بیارن وقوانین مدنی مثل قوانین طبیعت براشون نشکنه. پس میشه درشون با تلفیق تجربیات و تفاوتها با این موضوعات قبل از بالغ شدن همذات پنداری و عادت‌های رفتاری نیک رو ایجاد و تقویت کرد ولی در بزرگترها حد اعلای تنبه معمولا تا لحظه ی پیش از خطا دوام میاره و در حد آگاهی می مونه و مزید اراده و تغییر تصمیم نمیشه از دو راهی ها که بگذریم حتی اگه بدونن بعدش پشیمون متغابن میشن، نمونش اینه که هیچکدوم از کسانی که دخانیات یا خوراکی‌های خوشمزه ی مضر مصرف می کنن در مضر بودن اون شک ندارن ولی باز مصرف می کنن. باتوجه به اینکه استعدادهای و توانایی موروثی رو ژنتیک تعیین می کنه میشه گفت میزان اراده ابتدایی هم از پیش تعیین شده است شناخت بیشتر ابعاد وجودمون برای تعدیل و تغییر این تبعیض مهم هست، شعر شما نمونه ی موفقی از همین تلاش‌ها بود به نظرم
        ولی جالب بود که در مقام انسان از شیطان دفاع کردید به نوعی با شیطان همذات‌پنداری کردید ، شخصیتی که از شیطان ساختید از خیلی از شخصیت‌های محبوب امروزه محبوب‌تر و کاریزماتیک بود راستگو با تدبیر، صبور، مسلط و مصمم و طناز یعنی کلی صفات خوب هر چند نهایتا در خدمت شر که تضادی تکان دهنده و انذار دهنده و هوشیار کننده است، به گونه ای که اگر در دادگاه‌های امروزی محاکمه میشد نه تنها تبرئه میشد بلکه با اعاده حیثیت غرامت بزرگی از نوع بشر می گرفت
        ابیات یکی از یکی جالب‌تر اما بیت (خود به دست خود خیانت می کنند/لیکن این بدبخت و لعنت می کنند) فرقی داشت علی رغم طنزی که تمارض بعد از آن همه اعتراف داشت ولی واقعیت بود فاعل نهایی و البته متضرر ما هم هستیم و در هر حالتی متضرر باید تغییر ایجاد کنه، مسوولیت و اختیار دو همراه هستند و البته خیر و اختیار هم وجه اشتقاق انکارناپذیری دارند و در این دنیای پر تقاطع از میزان مسوولیت‌پذیری میشه درک از آزادی و اختیار هر کسی رو فهمید
        حسین نعمتی منعم
        ۱۱ روز پیش
        با سلام و ادب و احترام ازنظرات عالی مستفیذ شدم موفق و موید باشید
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2