يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر راشد نصرت سراوان
آخرین اشعار ناب راشد نصرت سراوان
|
نَشکن آخَر خَنده ات راْ من گوش کن
تیز است بر لَبْ این حَرفَمْ گوش کن
پَسَندی که بِبَخشَندْ هر چه نَجویَند
زمینْ قَدَمِ خویش شُدْ شیشه شکسته
تو رَهرو چه گریزیْ که پِندار به تو گفتم
زدودی رَهِ خویشْ سریع شد تو راهَت!
کم کُن تو زَخمیْ همه جا راه تو یابی
پا قَدَمِ خیر تو خواهیْ پس راه بیابی
رَد چون خدا هستْ گویاست خدایت
برجاست خدایتْ دیدی تو همان را
نیکیْ نَبَر از یادْ او گشت به یادَت
سبز شد به راهَتْ گفتم خدا هست
خَلق همه خَلقْ از خَلق چه خواهید!
این خود را بیابیدْ بر آن خَلقْ برآیید
میل چه باشدْ دل هم همان است
چو همسو کُنَد عشقْ خدا را بیابید
اَغیار تو دیدنْ آن نیز حرام است
عیار تو بَخشیْ این نیز خطا است
گفتم چو عُشّاقْ با عشق برایَت
دل را چو گویمْ حرف است صِدایَت
از شعر تو پُرسیْ ما است خِطابَت
گفتم تو آریْ من خویش خِطابَت
|
نقدها و نظرات
|
با سلام و درود.متشکرم نظر لطف شماست | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.