بگو ای کاتب اعمال دنیا
به درگاه خدای حیّ و دانا
بگو یا رب عزیز و مهربانی
خبر داری ز اسرار نهانی
بگو حالِ پریشان خاطرم را
ببین و باب رحمت باز فرما
بگو دلواپسم از روز فردا
جدا کن از سرم نفس و هوی را
بگو می میرم از این روسیاهی
که دفتر پر نمودم از تباهی
بگو کوتاهی ام بر من ببخشا
کریما، صاحب عفو و عطایا
بگو هنگام عصیان و خطاها
نشستم در ره قهر و بلاها
بگو آنقدر ستّار و غفوری
بر این شرمندگی کردی صبوری
بگو خود خصم خود بودم و لیکن
بلا می خواستم دور از دل و تن
بگو یا رب مرا از من رها کن
مرا دور از گناهان و خطا کن
بگو از بهترین الیاف ایمان
لباسی بر تنِ جانم بپوشان
بگو از چشمه ی تقوی و عصمت
ببخشا جرعه ای از روی رأفت
بگو پروردگارا رحم فرما
مرا از دانشت پر فهم فرما
بگو ای ذوالجلال عالم افروز
چراغی خانه ی قلبم بیفروز
بگو از چشم خلق افتم بسازم
ولی از چشم حق افتم چه سازم
بگو تسبیح تو هر کس که گوید
به گنج بی حسابت راه جوید
بگو هرگز همانندی نداری
خدایی که خداوندی نداری
بگو عشقت ببین با من چها کرد
مرا در شور و مستی مبتلا کرد
بگو یارا.. تو را من دوست دارم
تویی آرامش و دار و ندارم
بگو روزی اگر از خود برانی
بمیرم به که تا این زندگانی
بگو هر صبح بر این آرزویم
گشایی باب احسانت به رویم
بگو هر شب بر این امّید خوابم
که توفیق اطاعت را بیابم
بگو این قلب من طاقت ندارد
دمی بی یاد عشق تو سر آرد
بگو مشتاق رویت آنچنانم
نمی خواهم دگر دنیا بمانم
بگو یا رب به قدرِ آفرینش
تو را جانانِ من گویم ستایش
بگو دل بر رضایت می سپارم
و اینک سر به راهت می گذارم
مناجاتی رندانه و زیباست