سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 15 آبان 1403
    4 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 5 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۱۵ آبان

        مست وپير

        شعری از

        مهدی صارمی نژاد

        از دفتر 4 فصل نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۳۵۴۶
          بازدید : ۲۷   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی صارمی نژاد
        آخرین اشعار ناب مهدی صارمی نژاد

        شنيدم مستي با پيري همي گفت
        كه من دارم خدا را دوست بسيار
        بدو، بستم عهدي تا سر جان
        شوم مست وجودش، جام در جام
        تمام فكر و ذهنم كوي يار است
        تمام تار و پود من اله است
        صدايي مملو از آرامش جان
        بپرسيد از براي راه فرجام
        كدامين راه، مقصود ره توست
        كدامين عشق معبود تن توست
        كدامين قبله عالم به رويت
        دري بگشاده بروي وجودت
        تمام راه معبود تو اين است؟
        تمام سعي در كوي تو اين است؟
        جوان مست مدهوش الهي
        تكان مي داد سر با بي حيايي
        كه من غرق وجود يار گشتم
        به چشمان عزيزان خار گشتم
        من و معشوق با هم جفت گشتيم
        درون كوره عشق، ذوب گشتيم
        بخنديد و بلند فرياد مي زد
        بسان يوسف و يعقوب گشتيم
        به بار ديگر آن پير خردمند
        به آرامش از او پرسيد، اي مرد
        كدامين يوسف و يعقوب گويي؟
        كدامين كوره معشوق گويي؟
        كدامين يار با تو همنشين است؟
        كدامين عشق تو در تو ته نشين است؟
        اگر الله منظور تو، اين است!
        كه او راهش صراط المستقيم است
        ندارد هيچ در او راه عاشق
        كه او در ذات، پاك وبي نظير است
        مشو مغرور كز كنه نفوست
        نداری هيچ نوري در وجودت
        بيا اين بار با خود آشنا شو
        بيا اين بار از نفست جدا شو
        تو خواهي ديد آنجا نور حق را
        اگر آماده سازي قلب خود را
        من و تو راهمان بسيار دور است
        من و تو عشقمان گاهي عجول است
        بدان با ياد او، هست قلب آرام
        اگر باشد كلامت ذكر الله
        به يكباره ره صد ساله رفتي
        اگر با هر گنه بيگانه گشتي
        بيا در اولين گام صراطت
        دعايي كن ببخشايد گناهت
        كه او بخشنده و بس مهربان است
        كه او معشوق قلب مومنان است
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۱۵ ساعت پیش
        درود بزرگوار
        آموزنده و زیباست خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۱۲ ساعت پیش
        سلام شاعرگرامی
        قلمتان همیشه توانا
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۹ ساعت پیش


        درود برشما خندانک خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        ۸ ساعت پیش
        به به..
        لذت بردم..
        درود..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        مسعود مدهوش( یامور)
        ۷ ساعت پیش
        درودتان جناب صارمی نژاد ارجمند☄️👏🌹🥇🎖️

        بسیار زیباست🎖️🥇🌹👏👏💖
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2