ترس که ترس نداره
ترس که ترس نداره
نترسیدن است که خیلی ترس داره
اینکه گناه کنی مقابلِ خدات و، هیچ نترسی
اینست که ترس داره
واقعاً اوقات ما و،
حتی باغات ما
چقدر گیاه هرز داره
دراین دریاهای زیبا ،
ظرافتهاست که عاملِ شناهاست ،
ماهی را ببین ! چقدر فلس داره
یکی ازخادمین حرم دوید ،
سوی آن صاحب حرمت
گفت آن مردی که سربزیر و شرمنده ،
درکنار دربِ حرم ایستاده
قبلاً بی حرمتی کرده ،
عرض داره
میگه نعمتها را بلعیده
ازعالم و آدم قرض گرفته ،
برتن لرز داره
مولا گفت : بگو بنگرد به خویشتن
همین که تا اینجا آمده معلومست که، در وجودش ،
هنوز ردی ز برگهای ، نیلوفرینِ سبز داره
خادم گفت : میگه وقت مرگش انگار رسیده
چون به دستِ اعوجاجِ تنِ عمرش، قبض داره
حاکم فرمود : به تقدیر چه کار داره این آدمِ گمراه ؟
چون دخالت تووی هر تقدیری بی شک حبس داره
خادم گفت : درضمن میخواست ملازمِ شفاعت را ببینه
فکرمیکنم فکر کرده میتواند ،
دُور بزنه عدل را
حاکم گفت به او بگو،
ملازم این رکاب که، توو همین مکتبه، فعلاً درس داره
بهمن بیدقی 1403/6/12
سلامت و تندرست باشید