جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر محمدرضاجعفرزاده(بینوا)
آخرین اشعار ناب محمدرضاجعفرزاده(بینوا)
|
بهسوی یارم اگر رفتی ای نسیم خزان
سلامِ آخر من را به گوش او برسان...
.
بگو که خواستم از خود مراقبت بکند
جلوی موجِ غم از خود مراقبت بکند
.
که مَردُم از غم و از بغضها پرم کردند
من از امید نوشتم، تمسخرم کردند...
.
که شب رسید و نبودت، دلیلِ دردم بود
و باد آمد و دستت نبود و سردم بود...
.
نگو چرا من از اشعار تلخ لبریزم!
که زخمخوردهای از عاشقان پاییزم
.
که شاد بودنِ شاعر، همیشه ممکن نیست
حیات برگ، اگر مُرد ریشه، ممکن نیست
.
رفیقِ بادم و این را زمانه یادم داد
که دل به هرکه سپردم، به دستِ بادم داد
.
چقدر بهر تو چشمانتظار باید بود؟
چقدر در نظرِ یار، خوار باید بود؟
.
به جستوجوی تو همدردِ باد باید بود
به گفتوگوی تو از غصه شاد باید بود
.
دل از گذشته گذشت و دوباره یادت کرد
هنوز هم به کسی دل نبستهام، برگرد...
.
بیا و بودنِ خود را دوباره ثابت کن
صدای مردم بد را بیا و ساکت کن
.
اگر دوباره بیایی هنوز فرصت هست
شتاب کن به رسیدن که عمر، رفت از دست
.
هنوز هم که هنوز است در خیال منی
اگرچه رفتهای اما هنوز مال منی
.
اگرچه باز قرار است بیاثر باشم
ولی اجازه بده دوستانهتر باشم:
.
واسه کسی که بدون تو نیمهجون باشه
کجاست اونکه شبیه تو مهربون باشه؟
.
نخواه بعدِ تو درگیرِ موج و دریا شم
بذار باز تو دستای کوچیکت جا شم
.
منی که بعدِ تو توی بساطم آهی نیست
گلایه میکنم اما زیادهخواهی نیست
.
فقط دوباره بیا مقصدِ فرارم باش
بیا و بیشتر از قبلنا کنارم باش!
.
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام بر استاد حمایتگرم سیپاس از پنجره ارزشمندتان شاد باشید درود بر شما شاعر محترم زیباست و بخش ترانه زیباتر موفق باشید | |
|
درودها استاد بانو ی بزرگوارم بهره ها بردم از پنجره سبز ارزنده ای که بر ذهن و دلمان گشودید و قلم زیبای جناب جعفرزاده گرامی 🙏🌸 خداقوت و با آرزوی بهترینها | |
|
درود ها بر نازنین خواهرم لسیار عالی خدا قوت سلامت وسعادتمند باشید | |
|
درود بر بانو عجم حامی واژه های محترم نقدی زیبا بر شعری زیبا درود بر جناب جعفر زاده | |
|
سلام بر بانوی واژهها سپاسگزارم از نقد دقیق و سرشار از محبت شما لطفتون پایدار🙏🏻 | |
|
درود بر شما شاعر گرامی ممنونم از توجهتون🙏🏻 | |
|
سلام و سپاس شاعر بزرگوار🙏🏻 | |
|
درود و سپاس جناب نظری عزیز 🌹 | |
|
سلام بر شما جناب کریمی ممنونم از لطفتون | |
|
درود بر شما متشکرم شاعر بزرگوار | |
|
سلام بر شما شاعر گرانقدر ممنونم از محبتتون🙏🏻 | |
|
سلام جناب مفخم بله خانم عجم بسیار به بنده لطف دارن ممنونم از توجه شما🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
نام ویاد خدا
ودرودبرشاعر توانمند جناب جعفر زاده
شعر زیبایی قلم زدید
بسیارهنرمندانه و خلاقانه بود آفرین
🌼شعرتان یک مثنوی زیبای عاشقانه است
که بسیارهم عالی شروع کرده اید
شاعر با زبانی نرم ولطیف دارد با نسیم خزان درددل میکنه و درواقع شکایتی شاعرانه دارد ازدوری ونبود یارش
و چقدر این تصویر شاعرانه است
سخن گفتن با نسیم خزان کاریک شاعره فقط
جدا ازاینکه به خزان ونسیم هم شخصیت بخشیده شاعر به زیبایی تمام
وهمین هم مخاطب را وادار می کند تا به آخر همراهش باشد .....
🌼♦️شاعر تا بیت سیزدهم شعرش با نسیم خزان درددل می کند در قالب زیبای مثنوی
و درادامه بسیار خلاقانه قالب را عوض می کند و ازترانه که خودمانی تره بهره می برد و این خلاقیت واقعا زیبا بود
ومیگوید اگر یارم رادیدی سلام آخرمرا به اوبرسان وبگو .....
حرفاشو میزنه با قالب مثنوی ........
وبعد یهو بااین بیت که مثنوی وترانه رابهم متصل می کند قالب شعر عوض می شود
اگرچه باز قرار است بیاثر باشم
ولی اجازه بده دوستانهتر باشم:
وبعدازاین با زبان عامیانه وخودمانی ودوستانه بااو درددل می کند بازبانی. بسیارلطیف وشاخص
آفرین برشما وذهن خلاقتون بسیار خوش نشسته اند مثنوی وترانه درکنارهم با شگرد زیبای شاعرانه ی شما......
🌼🔷️واما جدا از آن هربیت شعرتان یک تصویر زیبا داشت و ازآرایه های ادبی هم بسیار خوب بهره برده بودید ...
ازجمله صنعت تشخیص ،واج آرایی، تضاد،جناس
مثلا بیت اول صنعت تشخیص داشت
بیت دوم ردیف خلاقانه وزیبا بود
بگو که خواستم از خود مراقبت بکند
جلوی موجِ غم از خود مراقبت بکند
قافیه ی غم با خواستم گرچه به ظاهر معیوبه وم حروف الحاقی است در خواستم ولی خوش نشسته ونشان از زبردستی شاعره....
🌼♦️بیت ششم وهفتم بسیارزیباست و حکیمانه
که شاد بودنِ شاعر، همیشه ممکن نیست
حیات برگ، اگر مُرد ریشه، ممکن نیست
.
رفیقِ بادم و این را زمانه یادم داد
که دل به هرکه سپردم، به دستِ بادم داد
عشق وعرفان وحکمت دراین دوبیت درهم تنیده اند
آنجا که شاعر می گوید:
حیات برگ اگر مرد ریشه ممکن نیست
ویا
که دل به هرکه سپردم به دست باد دادم
چقدر بلندمعناست این دو مصراع
آفرین شاه بیت بودند ......
یادم و بادم در بیت هفتم جناس ناقص اختلافی است....
🌼♦️بیت نهم هم خیلی زیباست
به جستوجوی تو همدردِ باد باید بود
به گفتوگوی تو از غصه شاد باید بود
بین غصه وشاد تضاد زیبایی برقرارشده ...
دست شاعر درقالب مثنوی بازتر است وراحت تر می تواند بنویسد اما این مثنوی زیبایی خاص خودش را داشت وبسیار هنرمندانه بود موسیقی درونی بیرونی معنوی و کناری شعر وارتباط عمودی وافقی بین بیتها بسیارخوب بودوعالی هم به پایان برده شده...
لذت بردم از شعر خوبتان
با ترکیب مثنوی وترانه یک شعرعاشقانه قشنگی پخته بودین وخوبم جا افتاده بود
بااجازه تون تیک نقد می زنم تا بقیه هم استفاده کنند ازقلم زیبای شما ...
موفق ترباشید بزرگوار