سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 24 شهريور 1403
    11 ربيع الأول 1446
      Saturday 14 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۲۴ شهريور

        هیچ

        شعری از

        محمدرضا آزادبخت

        از دفتر بانو با من نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۱:۴۱ شماره ثبت ۱۳۲۲۹۳
          بازدید : ۳۴۶   |    نظرات : ۵۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب محمدرضا آزادبخت

        گاهی به بازی نیز 
        در انکار هیچ 
        دریا تپش ساحل تو 
        در تکرار هیچ 
        سرخوش شود دنیا به شب 
        تاچشم ابر 
        کامل شود لبخند
        دررفتار هیچ 
        گاهی خراشی تا پوست 
        گاهی تامرگ 
        تا مرز سایه ی خفتگانِ افکارهیچ 
        دل بند عادی مرگ 
        عاری از گناهی
        تنها شود یک ساقه گندم زار هیچ ]]]]
        [[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
        با احترام محمدرضا آزادبخت 
         
        ۱۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۰:۴۴
        درود شاعر عزیز
        شاعر «باغ لال» از دنیا رفت/ محمدعلی بهمنی شاعری که به ایجاد خلاقیت در حوزه غزل همت کرد
        امید که خلد آشیان باشد
        برای شادی روحش فاتحه و صلوات خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۹
        درود استاداستکی ممنونم
        روحش شاد وقرین آرامش
        بنده نیزبه نوبه خود تسلیت عرض می کنم
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۴۲
        درود بر شاعر اشعار خاص

        زیبا بود خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۸
        دروداستاد محمدی ممنونم
        ارسال پاسخ
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        ۱۳ روز پیش
        درودبزرگوار
        کوتاه غزلواره ی شیرینی بود
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود بانو رحیم زاده ممنونم
        ارسال پاسخ
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        ۱۳ روز پیش
        خندانک
        درودبرشما جناب آزادبخت خندانک
        بسیارزیباست خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود استاد بانوعجم ممنونم
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۸:۱۵
        درود. نمیدونم قبلا هم از این سپید های غزل وار سروده بودید یا نه. اما خیلی قشنگ در اومده. حالا من یک قصیده از مرحوم مظاهر مصفا تقدیم میکنم که از قضا دقیقا هم ردیف و هم قافیه شعر شماست و موسیقیش هم بی شباهت نیست منتها عروض کلاسیک دارد امیدوارم ازین شاهکار لذت ببرید:
        مردی ز شهر هرگزم از روزگار هیچ

        جان از نتاج هرگز تن از تبار هیچ

        از شهر بی کرانه ی هرگز رسیده ام

        تا رخت خویش باز کنم در دیار هیچ

        از کوره راه هرگز و هیچم مسافری

        در دست خون هرگز و در پای خار هیچ

        در دل امید سرد و به سر آرزوی خام

        در دیده اشک شاید و بر دوش بار هیچ

        در کام حرف بوک و به لب قصّه ی مگر

        بر جبهه نقش کاش و به چهره نگار هیچ

        دنبال آب زندگی از چشمه سار مرگ

        جویای نخل مردمی از جویبار هیچ

        دست از کنار شسته نشسته میان موج

        پا بر سر جهان زده سر در کنار هیچ

        اصلی گسسته مانده تهی از امید وصل

        فرعی شکسته گشته پر از برگ و بار هیچ

        خون ریخته ز دیده شب و روز و ماه و سال

        در پای شغل هرگز و در راه کار هیچ

        دیوانه ی خردور و فرزانه ی جهول

        عقل آفرین دشت جنون هوشیار هیچ

        با عزّ اقتدار و به پا بند ذلّ و ضعف

        با حکم اختیار و به دست اختیار هیچ

        هم خود کتاب عبرت و هم اعتبارجوی

        از دفتر زمانه ی بی اعتبار هیچ

        چندی عبث نهاده قدم در ره خیال

        یکچند خیره کوفته سر بر جدار هیچ

        عمری فشانده اشک هنر زیر پای خلق

        یعنی که کرده گوهر خود را نثار هیچ

        قاف آرزوی باطلم از دشت پرغراب

        سیمرغ جوی غافلم از کوهسار هیچ

        ناآمده نتاجی ام از پشت هول و وهم

        نابافته نسیجی ام از پود و تار هیچ

        گم کرده راه پیکی ام از شهر بی نشان

        پیغام پر زپوچ رسانم به یار هیچ

        خاموش قصه گویم و گویای اخرسم

        بی پای بادپویم در رهگذار هیچ

        گویایی سکوتم و بیتابی درنگ

        تمکین بیقراری ام و بیقرار هیچ

        صرّاف سرنوشتم و سنجم بهای خاک

        نقّاد بادسنجم و گیرم عیار هیچ

        بیع و شرای خونم و بیّاع داغ و درد

        بازارگان مرگم و گوهرشمار هیچ

        جنس همه زیانم و سودای هیچ سود

        سوداگر خیالم و سرمایه دار هیچ

        سیم سپید سوخته ام در شرار پوچ

        زرّ امید باخته ام در قمار هیچ

        گنجینه ی دریغم و ویرانه ی فسوس

        اندوهگین بیهده افسوس خوار هیچ

        آیای بی جوابم امّای بی دلیل

        گفتار پوچ گونه و پنداروار هیچ

        ناپایدار کوهم و برجای مانده سیل

        گردون نورد گردم و گردون سپار هیچ

        گردنده روزگارم و چرخنده آسمان

        لیل و نهار سازم و لیل ونهار هیچ

        پرگار سرنگونم و عمری به پای سر

        بر گرد خویش دور زده در مدار هیچ

        عزلت نشین خانه ی بی آسمانه ام

        محنت گزین بی در و پیکر حصار هیچ

        سرمست هوشیاری و هشیار مستی ام

        بر لب شراب هرگز و در سر خمار هیچ

        اندیشه ی محالم و سودای باطلم

        معنی تراز صورت و صورت نگار هیچ

        در وادی فریبم و لب تشنه ی سراب

        در خانه ی دروغم و چشم انتظار هیچ

        آزاده ی اسیرم و گریان خنده روی

        گریان ز چشم خنده بر این روزگار هیچ

        بدنامی حیاتم و بر صفحه ی زمان

        با خون خود نگاشته ام یادگار هیچ

        صلح آزمای جنگم و پیکارجوی صلح

        بی هم نبرد هرگز و چابک سوار هیچ

        تیر هلاک یافته ام از شغاد کید

        خطّ امان گرفته از اسفندیار هیچ

        بر دوش خویش کشته ی خود را کشیده ام

        تا ظلم گاه معدلت از کارزار هیچ

        محکوم بی گناهم و معصوم بی پناه

        مظلوم بی تظلّم و مصلوب دار هیچ

        دردم ازین که تافته ام از امید سرد

        داغم ازین که سوخته ام در شرار هیچ

        کس خواستار هرگز، هرگز شنیده اید؟

        یا هیچ دیده اید کسی دوستار هیچ؟

        آن هیچ کس که هرگز نشنیده ای منم

        هم دوستار هرگز و هم خواستار هیچ
        فرشید به گزین
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۵۱
        آح که این قصیده که قیامته که

        گویایی سکوتم و بی تابی درنگ ...
        چقدر شاهبیت داره خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۰۸:۲۹
        درود گاهی کارهای من سپید غزل وار است بانو بامن
        کاری که استاد احمدشاملو از این دست کارها در دفتر خود دارد
        غزل مظاهر مصفا هم زیباست اما بی خبر بودم از آن
        ممنونم که آمدی وخواندی
        خیلی دوست داشتم در موردآن چند خط می نوشتی
        مسعود مدهوش( یامور)
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۱:۵۸
        درودها استاد ازاد بخت عزیز🌹🌞🎉🙏🤞🌟🪴🌲🕊️

        درود بیکران به شاعر ارجمند


        شعری زیبا و بر امده از اندیشه ی خاص و خالص شما را خواندم ،لذت بخش و گیرا🌹☄️🎉🌟🕊️🥂🌲☘️🪴

        مانا بمانید و سلامت🖐️🪴☘️🌲🥂
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۷
        درود استاد مدهوش ممنونم
        بی نهایت ممنونم
        ارسال پاسخ
        یاسر قادری
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۴:۲۸
        درودها جناب آزاد بخت
        قلمتان همیشه سبز برادر خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۶
        درود جناب قادری ممنونم
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۵:۰۹
        درود
        زیبا و دلنشین سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۵
        درود جناب عبداله پور ممنونم
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۶:۴۷
        آقا عجب شعریست
        جوهره شعر توی این سطرها قابل انکارنیست
        هر چند که معنایی هم قابل استنباطه ولی انگار چیزی ورای معنا در جریانه و تکرار واژه هیچ که مثل قافیه عمل کرده و زنگ خوش آهنگی ساخته
        شعرتون فقط یک فعل داره و اونهم شود هست
        و شعر فاقد را

        زنده باشید خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۵
        درود جناب به گزین برادر ودوست ارجمندم ممنونم
        از دقت نظر شما همیشه در شگفتم
        که چگونه پی به افکارمن می برید
        هیچ مقابل شود
        احسنت برادر ارجمندم
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۸:۲۶
        درود برشما استاد بزرگوار

        عالی و جالب بود

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۲
        درود استاد فتحی ممنونم
        ارسال پاسخ
        نیره صدری
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۱۹:۴۸
        درود واحترام جناب آزادبخت ارجمند خندانک
        شعری زیبا وحق مدار خواندم از قلمتان
        ولی سه سطر آخر را متوجه نشدم
        راستی خبر دارید در کوتاه نویسی خیلی مهارت دارید
        بهره مند شدم خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۵۱
        درود بانو صدری ممنونم
        خیلی خوش آمدید
        در جشنواره شعرهای کوتاه نفر اول بودم
        اشعاربلند حقیر چون حالت روایی دارند گاهی به ذوق کسی خوش نمی آید
        خیلی خیلی ممنونم از حضور سبزتان
        آرمان طاهری
        شنبه ۱۰ شهريور ۱۴۰۳ ۲۳:۰۸
        درودهای فراوان استاد سپید سرای زیبا نویس جناب آزاد بخت
        زیبا و دلنشین قلم زده اید
        فلم سبزتان مانا 🙏🤍🌹
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود جناب ظاهری ادیب حاذق ومعلم ارزشمند شعرناب ممنونم
        محمد شریف صادقی
        ۱۳ روز پیش
        پرده افکنده و بی پرده قیامت بنمود
        گر چه صورت ننمود و لب به صحبت نگشود...
        کودکی، عاشق پرواز شدم! مرگم گفت:
        گر چه امروز فرازست...به فرداست فرود...
        هر کسی لاف حقیقت زد و خود پرده فزود
        هر کسی نغمه ی پُر پرده ی پوکی بسرود!!!!...
        رندَکی دیدم و گفتم غمِ معنا دارم!
        ورنه از اینهمه برهان و دلیل‌ست چه سود؟!
        ....
        - یک دمی آ بنشین غرقِ سکون! هیچ مپرس!
        بُگذر از وادیِ پ رپیچشِ \"چون بود\" و \"چه بود\"...
        (فرازی از یک قصیده)
        محمد شریف صادقی
        ۱۳ روز پیش
        هیچ کاره منو یاد این انداخت...
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود عالی ست بهترین فرازی ست که تابحال خواندم
        محمد شریف صادقی
        ۱۳ روز پیش
        یکسال پیش سرودم اما هنوز تکمیل و اصلاحش نکردم...
        ان شا الله به شرط عمر.
        این مسئله که شئونی از حقیقت وجود داره که نمیتوان با تفکر به آن رسید...بلکه با سکون...و گاهی جنون...عجیبه عجیبه.
        با سکون، به فراسویِ سویه‌ها رفتن...
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود چندبار خواندمش
        پاردوکس های هنرمندانه وغافلگیرانه ای دارد
        ممنونم
        فیروزه سمیعی
        ۱۳ روز پیش
        درودتان جناب استاد آزاد بخت شاعر گرامی خندانک
        سپید وزین زیبایی از قلم نابتان خواندم خندانک
        زنده باد خندانک خندانک خندانک
        نویسا و پویا مانید خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود استاد بانو سمیعی ممنونم
        بهمن بیدقی
        ۱۳ روز پیش
        با سلام و عرض ادب آقای آزادبخت بزرگوار
        زیباست
        درود بیکران برشما
        خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود جناب بیدقی ممنونم
        محمد شریف صادقی
        ۱۳ روز پیش
        درود مجدد خدمت آقای آزادبخت.
        یک نظرسنجی در قسمت وبلاگ ها بالای صفحه سایت گذاشته ام اگر شرکت کنید بسیار خوشحال میشوم.
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود ممنونم از دعوتتان
        ارسال پاسخ
        حسام رجبی
        ۱۳ روز پیش
        درود استاد گرانقدر...بی نظیر سرودید خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود جناب رجبی ممنونم
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        درود چه کسی خورشید را خداوندگار چشم زنان می داند
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        آهای ستارگان غمتان چیست
        نان یا آب
        ابری صدا می زند
        گوشه چشم ستاره ای اشک می ریزد
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        پابه پای کدام غم
        هوای تنهایی به سر جنون می زند
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        گاهی روزها همسرپیامبران بدون خدایند
        وگاهی دریا اشک پیامبری ست
        که ماهی ها را به سمت جنوب جنون می برد
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        آخرین آویزه کدام خورشیدی
        که ستارگان را فدای غوغای خود می کرد
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        نگو از سرزمین دیگری آمدی
        بدون شک خورشید دروغت را رو خواهدکرد
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        فصل کدام گندم از آسیب من غریبانه ناپیدا میشوی
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        چه کسی بر بطن طبل ها خواهد کوبید
        که غم در راه است
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        مشتاق تر از بی شوقی خورشید
        خنده ات را در چشم کدام ستاره مخفی کردی
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        نگو از آغوش یک زن
        پندار مریم عوض خواهد شد
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        تو از ذهن مشاطه گر کدام عجوزه
        می خواهی نبوغ یک رستاخیز باشی
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        بر خیز نبوغ در چشم تو
        بعثت پیامبران بی ستاره خواهد بود
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۳ روز پیش
        نمی خواهی دستانت را در آغوش
        شبیه شب فدای دریا در آغوش مه کنی
        فرامرز عبداله پور
        ۱۲ روز پیش
        درود
        زیبا و دلنشین سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        رقص قلمتان ابدی
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۱ روز پیش
        درود جناب عبداله پور ممنونم
        هواجان جاویدان
        ۱۰ روز پیش
        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        درود بر اندیشه و احساس زیبایتان

        🍃🦜💐🍃🦜💐🍃🦜💐🍃

        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۰ روز پیش
        درود جناب هواجان ممنونم
        ارسال پاسخ
        مریم عادلی
        ۹ روز پیش
        سلام ودرود استاد
        بسیار اندیشمندانه وزیبا قلم زدین
        برقرار باشید خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۸ روز پیش
        درودبانو عادلی ممنونم
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0