جمعه ۲ آذر
نامه ها و گلوله ها ۵ شعری از روهام حمیدی فر
از دفتر شعرهای بهاریه نوع شعر مرکب
ارسال شده در تاریخ جمعه ۹ شهريور ۱۴۰۳ ۲۱:۰۱ شماره ثبت ۱۳۲۲۹۰
بازدید : ۶۰ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب روهام حمیدی فر
|
کاته رینا کلاه آهنی جنگی به سر گذاشته و از میان کانال به معرکه می نگرد ؛ دو خط قرمز آتش بین دو طرف تبادُل می شود! سرجوخه راین هوپ که یک ایرلندی خشک مزاج است ! در کنار کاته رینا با دوربین به میدان مقابل نگاه می کند، ولی چیزی دیده نمی شود پس دستور شلیک منوّر می دهد آسمان جبهه روشن می شود.دشمن هم منوّر شلیک می کند ! حالا سرجوخه با دقت بیشتری به میدان خیره می شود و در حالی که دوربین به چشم دارد با انگشت به میدان مقابل اشاره کرده و خطاب به کاته رینا می گوید: آنجا که یک نوار پارچه به سیم خاردارها بسته شده معبر مین ضدِنفر است . آن پارچه را بچه های ما به سیم خاردارها بسته اند آنجا سمت راست ، دوربین را بگیر نگاه کن و آن سربازی که در سمت چپ در بین سیم های خاردار گیر افتاده احتمالا نامزد شماست. جای خطرناکی ست ! درست در تیرررس مسلسل چی های دشمن ! کاته رینا از زیر گردی کفشک های لنز دوربین اشک می ریزد . دیگر نمی تواند تحمل کند دوربین را به کناری پرتاب میکند و چون پلنگی زخم خورده از نردبان چوبی کوچکی که در کنار سرجوخه است به مانند رعد و برق غرّش کنان بالا رفته و خود را به سطح زمین می رساند و به طرف سیم های خاردار می دود ! باران هنوز می بارد مسلسل های هر دو طرف هنوز هم در حال شلیک هستند! سرجوخه فریاد می زند آب باران از سبیل هایش می چکد، کاته رینا بی وقفه به طرف سرباز گرفتار در سیم های خاردار می دود، دشمن پیوسته منّور شلیک می کند ، کاته رینا یکی از کفشهایش در گِل جا می ماند ولی او فریاد زنان به طرف سرباز می دود ، جرالد عزیز من، جرالد مهربان من ، جرالد دوست داشتنی من ، چه کسی تو را از من جدا کرد؟ انگلیسی ها شلیک مسلسل را قطع می کنند ! کاته رینا به سیم های خاردار می رسد ، سربازی که در گِل زانو زده یک دستش در سیم خاردارها تا کِتف بالا مانده و دست دیگرش به اسلحه ش چسبیده سرش پایین افتاده و چانه ش به دکمه ی یونیفورمش چسبیده ! گلوله ای به سینه ش خورده و پیراهنش را به اندازه ی یک بشقاب خونین کرده است! کاته رینا در گِل زانو میزند ، کلاه آهنی را از سرش برداشته به طرفی پرتاب می کند! هنوز باران می بارد حالا دیگر مسلسل های آلمانی ها هم از شلیک باز ایستاده ، و هر دو طرف به میانه ی میدان مقابل نگاه می کنند ! نفس ها در سینه ها حبس شده صدای از هیچکس و هیچ چیز شنیده نمی شود ! کاته رینا دستش را از میان سیم های خاردار عبور می دهد و با زحمت سعی می کند سرِ سرباز را بالا بدهد ولی او گردنش خشک و سیاه شده و سرش تکان نمی خورد ! کاته رینا دراز کشیده از زیر سیم خاردار به طرف صورت سرباز غلتی می زند بلند می شود و مقابل سرباز دو زانو بر روی گِل ها می نشیند ، حالا دیگر آسمان روشن شده است ، بر روی پیراهن سمت چپ سرباز بالای جیب یونیفورمش بر روی نواری نوشته شده : راجرتی مک کالاهان درست بالای قلبش. کاته رینا فریاد زنان جرالد را با سیم های خاردار محکم در آغوش می گیرد . نوک تیزِ سیم های خاردار به سینه کاته رینا فرو می روند و او اعتنایی نمی کند ! و سر جرالد را به سینه خودش می چسباند ، و فریاد زنان می گوید : ای حیواناتی که بر ما حکومت می کنید! خون خوارگان زمان نفرین تان باد ، خواب آسوده نبینید که چون پشه گان ناچیز در هر لحظه خون می خورید! نفرین بر شما و دنیای بهتری که شما می خواهید برای ما بسازید ! من شما و دنیای خونین شما را نفرین می کنم! نفرین بر شما گرگ های آدم خوار که جرالد زیبا و دوست داشتنی ام را از من گرفتید ، من تا ابد شما را نفرین می کنم، نفرین می کنم، نفرین
پایان.
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
از جمله حال و هوای جنگ ها
موشک بجای توپخانه
و پهباد بجای تانک
و ماهواره ها بجای دیده بان عمل میکنند
و زنی در جایی دنج
پشت دستگاه
در حال نوشیدن آب خنک ماشه شلیک را می فشارد