تجدیدیهای شهریور
من دنبال رهایی ام همیشه
چقدر تنفر دارم ، ز کوچه های بن بست
چقدر تنفر دارم ، ز کوچه هایی که ،
درونش بمب است
با کارست میرسیم ، به خواسته های آتی
نه با کارخانه ای که ، درش یکریز پلمپ است
نمیرسیم به فرداهایی روشن ، با رفتارهای قاطی
با رفتارهای خاطی
نه با سَری که یکریز، با ضربه های باتوم ، قلمبه ست
درشهرما ، بارون ،
اِهِن و تولوپ اش ، مانده و بس
صداهای بی بارون ،
ز آسمون قرمبه ست
آدمهای شهرمون ، به کنار ، حتی گوسفندِ ما هم ،
زفرطِ خوردن خوابیدنهای بسیار، فربه و، پُر ز دنبه ست
یکریز به روی مُخِ ما ، نفیرهای سُمبه ست
کلاً تعطیلیم هرروز، هرروزمون بسانِ روزجمعه ست
همیشه عرقمون ، مهیا تووی خمره ست
شرابمون درشهر اینقدر زیاده ، که انگار،
حتی فزونترست ز آب شُرب هم
جوابِ سؤالهای حقمون ، ناشیانه ،
گاه و بی گاه ، همره با تیرهای سرب است
تو فکرمیکنی هیولا ، هنوزهم تووی صُلب است ؟
نه اشتباه میکنی
تووی کوچه خیابونا پُراست از هیولا
به نام نامیِ والایِ اهورا ، میروند زبهرِ هر شرّ،
هرشب و روز به شورا
این دیگه چه وضعشه ؟ چقدردر این شهر وامانده ی ما ،
جای حرمت ، زداغیِ گناه ، پُر ز هُرم است !
ردّیمان نزدیک گشته ، بعد ازتجدیدیهای شهریورماه
همین یه کم زِرَنگیامون ، فقط وفقط به چشمداشتِ نمره ست
بهمن بیدقی 1403/5/21
شاعر «باغ لال» از دنیا رفت/ محمدعلی بهمنی شاعری که به ایجاد خلاقیت در حوزه غزل همت کرد
امید که خلد آشیان باشد
برای شادی روحش فاتحه و صلوات