فارغ از زخم هایی که از تو عفونت می کنند!
یادَت.....اما...پانسمانم را عوض می کند!
دستهایت بخیه های غیر جذبی زندگی ام!
که مرا به روزهای ابری و بارانی ،می دُوزد!
کِرم درخت انجیر ،حیاطِ خانه ای ، کلنگی ام ...
که طعم ویرانی را از اولین جرثقیل کثیف
پشت به قبله ...تنفس می کند!
سیاهیِ ریه های موازی با دهانی دودکش شدهِ
مرد ِمیانسالی ...که عشقش را پای چهارراه قبلی!
تصعید کرده است!
اینجا حالا من تو مانده ایم...وقت سقوط:
تو فرار از دَه انگشت من !
من پناه به ده انگشت زمین!
به کرم های شبتاب متورم قلبم ، گفته ام :
که سیاهی فقط ،عدم حضور نور بوده است....
(حسام رجبی)
حاشیه :
۱ـدر زخم های عفونی حتما باید هر ۲۴ساعت یک بار پانسمان عوض شود وگرنه عضو سیاه (اصطلاحا نکروز)میشه و مجبور ب قطع عضو میشن
۲بخیه های غیر قابل جذبی باید بعد از مدتی حتما درآورده شوند چون ببدن ب عنوان جسم خارجی بهش واکنش میده و باعث التهاب و درد میشه ...
۳, جاذبه گرانشی زمین ۹/۸ ه که برای سهولت در محاسبات ۱۰درنظر میگیرن!
سلام و درود مرحبا عالی نوشتید
غمی تُرد نهفته در عنوان و متن شعرِ شماست 😔
پایانبندیِ قشنگِ شعرِ زیبایتان برایم یادآور این دلگویهی خودم بود :
( وجود ندارد
تاریکی نورِ ضعیفشده است
برایش رویِ خوش ِ خورشید
هدیه آورید )
یگانه خدا در عزّت حفظ فرماید یکایک مشمولین حرفهی شریفِ پرستاری و پزشکی را سلامت و دلشاد باشید و پیروز