هفت گردون نُه فلک بر مشیِ تو
سر به زیر و خاشعند از خشیِ تو
سرنوشت هر دو عالم دست تو
صف به صف کلّ خلایق مست تو
هست در پرده سر و سِرّ نهان
یک نمی رو کردی از سِرّ جهان
آسمان را عاشق خود داشتی
رحمتت را در زمین انباشتی
وصف خود را خود بگو پروردگار
از سراب وهممان ما را در آر
فهم ما محدود در اطرافمان
ذات تو جاریست در هفت آسمان
مهربان، اسمإِ تو در پرده است
آسمان رحمتت گسترده است
هر زمان بر ما عطایی می کنی
واقعاً با ما خدایی می کنی
دل به جود و رحمتت خوش کرده ایم
بر وفا و عزّتت خوش کرده ایم
در حریم امن خود راهی بده
بر ذلیلان درت جاهی بده
جز درت راهی نمی دانیم ما
دائماً العفو می خوانیم ما
آشکاری و هویدا پیش ما
رحمتت همواره پیدا پیش ما
دل اگر از دیگران خالی شود
جلوه انوار حق جاری شود
دل اگر از نور حق گردد جدا
می شود صدها خطا در آن رها
هر بدی دیدیم از اعمال ماست
کاینچنین درماندگی احوال ماست
بر غم و بدحالی ما رحم کن
بر پریشان حالی ما رحم کن
دست تو پر هست از احسان و جود
رحمتت قبل از جهان دارد وجود
مست مستیم از طنین یاد تو
سینه هامان سر به سر آباد تو
هر که از دنیا رها شد عشق یافت
در ره تو مبتلا شد عشق یافت
هر کسی بر امر تو تسلیم شد
فارغ از دنیا و رنگ و سیم شد
بیکسی را در وجودش لمس کرد
عشق را در تار و پودش لمس کرد
عشق هم در بیکسی در می زند
منزل دلخستگان سر می زند
حرفی از دنیای دیگر می زند
دل درون سینه پرپر می زند
می پرد از سینه بیرون سوی تو
تا رود در آستان کوی تو
چون نهد سر بر حریم کوی تو
در همه آفاق بیند روی تو
عقل را با دل برابر کرده ایم
عشق را ما با تو باور کرده ایم
باور ما از تو در جان و دل است
غیر تو هر چیز دیگر باطل است
روز اول روح تو بر گِل نشست
مهر تو آرام بر این دل نشست
نبض دل هم از شرار عشق توست
این همه سرگشته کار عشق توست
گر چه پیش چشممان بنشسته ای
با صلاح خویش آن را بسته ای
در عوض در دل نمایان گشته ای
باعث آرامش جان گشته ای
وای اگر یاد تو در دلها نبود
روزگار ما سیاه و تیره بود
مشفقا ای دستگیر سائلان
انتهای آرزوی بیدلان
گر نگیری دست ما درماندگان
لاجرم گردیم از جاماندگان
هر کسی از راه حق جا مانده شد
مثل شیطان از در تو رانده شد
خانه ات را هر که دق الباب کرد
دیده را در شوق تو سیلاب کرد
آمد و افتاد و استغفار کرد
توبه صدباره را یک بار کرد
با مِی ات مدهوش این در می کنی
رحمتت را صد برابر می کنی
مهر مولا را به کامش می کنی
پادشاهی را به نامش می کنی
در دلش نوری هویدا می کنی
بر جمال خویش شیدا می کنی
«ای به ما از ما به ما نزدیکتر»
هر چه گوییمت زخوبی نیکتر
بی تو هر تشویش ما بی معنی است
نستعین حمد ما پر معنی است
نام تو اعجاز در اعجاز است
تا ابد این مصحف حق باز است
در شمیم آن هزاران راز است
خط به خط انوار هستی ساز است
نام تو گنجینه هفت آسمان
لطف و رحمت آشکارا و نهان..
پ ن:
الهی ای نزدیکتر به ما از ما
ای مهربانتر از ما به ما..
(خواجه عبداله انصاری)
سلام و درود و احترام
الحق که تحمیدیه ی زیبایی است و برایم یادآور تحمیدیه های ناب جامی در بهارستان
سلامت و سرافراز باشید