ترجمه✍️
سالها قبل بود که ازبی قراری غم و اندوه قلبم ، شروع نوشتن به شعر شب ها کردم ،، و تمام اتش ها و سوز دل را با شعر شب خاموش کردم
وقتی از ظلمِ غم و اندوه شروع به شعر می کردم چشم هایم شروع به باریدن می کرد تا تاری و ظلمت شب را ناپدید و برایم چون سحر می کرد
هنگام غروب که خورشید فرو می رفت و هاله ای از درد مرا احاطه می کرد،،با خیالی سیاه و اندوهبار رو به شعر شب ها می کردم
خدای من کیست که بداند چه دردهایی در شب ها داشتم که به شعر کشیدم ،،،الهی مگذار که دیگر کسی چون من بگوید که از شدت دردها روی به شعر میبرم در شب ها
هنگامی که چشم های مردم در اسودگی خیال و صورتی خندان به خواب می رفت ،،،، من تازه چون باران اشک می. ریختم و شعر شب ها را ردیف می کردم
یکی تنها جغد شب بود که درد و تنهایی اش را ناله می کرد ،،، یکی هم من که مانند جغد دردهایم که در شعر شب ها می خواندم
وقتی از شدت غم و اندوه دل از بی قراری و پریشانی به سینه ام می کوبید ،،، حال دلم چون کسی می شد که برایش جادو و دعا بر نعل نوشته و بر اتش گذاشته باشند ، اما با تمام این در و بی قراری ها با نوشتن شعردر شب ها صبوری می کردم
سلام
دوست خوبم
جایی فرمودید ؛
اما نگاهی دیگر.....
هیچ چیزی جز کلمه نیست
همیشه با خودم فکر می کردم آیا در جوهره انسان اندیشه مقدم است یا کلمه
اگر کلمه نباشد اندیشیدن نیست اگر اندیشیدن نباشد کلمه نیست یعنی این دو بر همدیگر تقدم دارند
تازه مساله ای کلا افکارم را بهم ریخت
یک انسان ناشنوا لال هم می شود چون نمی شنود پس کلمه را درک نمی کند که حرف بزند
پس این ادم چه جوری فکر می کند ، وقتی هیچ کلمه ای ندارد ....
شما موضوع بسیار جالبی که پاسخی برای آن نیز نمی یابید را مطرح فرموده اید ، امااینگونه نیست وپاسخ در خودِ شماست که به شما داده میشود.... شمازمانی که بتوانید _ذهن وفکر _ را در خود مختل نمایید واز ورود فکر کاملاً در خود جلوگیری کنید به این پرسش که بی شک پرسش بسیاری از افراد اهل تفکر نیز هست پاسخ حقیقی را در این غیبت فکر بیابید .... قیاس اندیشه و کلام ، مولود تفکر انسان است ، اگرچه حتی مکمل هم باشند یا نباشند ، شماباغیبت (ذهن /فکر ) در خویشتن به جایگاهی فراتراز اندیشه و کلام دست می یابید.... این حقیقت را با اندیشیدن مداوم به آن ، ملکه ی ذهن خود نمایید و یقین داشته باشید ، روزی به آن جایگاه برتر و ملکوتی وارد می شوید....ممکن است یک آدم لال وکر که هیچ کلمه ای نمی داند ، ناخودآگاه به فراتراز اندیشه در خود ورود پیدا کند ولی هرگز قدرت انتقال آن به دیگران را ندارد نه چون لال وکراست ، که انتقال آن ، امری غیر ممکن است واین تجربه ای ست که بطور مداوم عرفای واقعی داشته اند ودارند...
سلام جناب ناظمی عزیز استاد و عالم بزرگوار بارها خواندم نظرتان را عمق نگاه و افق دیدتان بسیار فراتر از من است شما و بزرگانی چون شما بیش از پیش کم شدید خدا می داند وقدر و اهمیت انسانهایی مثل شما برای من از هر چیزی بالاتر است درودتان باد 🌹🌹🌹🌹🌹
سلام منیم یوردومون گوزل قاینی دیرلی باخئشیز وار ساغولون اولسون یوخ ، لوطفا باشلا یاز ، من 85 ده سربازیدیم ، روزنامه ده تورک خالقینی اهانت اولدوقیچون داها فارسی شعر یازمادیم او گونی اولین تورکی شعری یازدیم نییه بیز تورکلری چون همشه فاسلار ساتیشیر تورکولر مثبی وار پس نیبه فاسلار دانیشیر و.... دمک اولا 10 ئیل بیر کلام فارس دیلینده یازمادیم حیفدی انا دیلیمیز 🌹🌹🌹🌹🌹
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درودبرشما جناب سلیمی بزرگوار
بسیارزیبا وبااحساس بود