اغماء
بین صلح و اسلحه ،
بین اجباری که بود ،
بین فیل های عظیم ابرهه
بین نفْسی که نفَس کم آورْد و،
ناتوان بود بهرِ هر رضایتی ،
برگناه خویشتن به تبرئه
دنیا را می بینم ، شاید به اغوا ،
اما ، داخلِ اغما شده
بدنش بدجوری خونی ست ، عِرباً عِربا شده
بوسنی و هِرزگوین یادش نرفته
خاطراتش ، دشمنِ صِربا شده
دیگر ادعای این آدم نماهای دروغین ،
کامل برمَلا شده
دیگرآدم آنقدرانسانها را کُشته ،
که بی پروا شده
سَمّ تلخش را ادعا نموده ،
شیرین تر ازحلوا شده
گرچه آرامش ازاو گریخته و،
به دنیا دم بدم دعوا شده
آدمِ غیرِشریف ،
مدتهاست که مُشتش وا شده
مُشتِ او نمونه ی خروار شده
به ناشُکریِ او بود که بدبوییِ سیر و پیاز،
جایگزینی بد برای ، مَنّ و سَلویٰ شده
هنوز قفل است درب اما ،
ادعا میکند آدم ، که در وا شده
اکثرِ اعمالش روی الک است
کم است باقیمانده ی غربال شده
دنیا جای خُنکا ، چون جهنم مملو از گرما شده
مثل ماهی گردد کامِ آدمِ غیرِشریف ،
چون با هرحرفِ پلیدش ، خونی ریخته شد
هر ثانیه ای ، که لب وا شده
اُف باد بر غرور و کبرِ آدم !
از وقتی نخوت و عُجبش بیش شد ،
که خاکروبه ی کاخها بهرِ او مأوا شده
بهمن بیدقی 1403/2/2