پنجشنبه ۶ دی
|
آخرین اشعار ناب حسن پوررضایی
|
تویی افسانهی زیبای این خاکِ کهن، سیمرغ
که داری با خودت دنیایی از آیین و فن، سیمرغ
بیا کاری بکن مانندِ کارستانِ شهنامه
شبیهِ جنگِ رستم با همان روئینهتن، سیمرغ
بیفشان پَرّی از اعجازِ خود را بر سرِ ایران
رهایی بخش ما را از ستمکارِ وطن، سیمرغ
بگستر بالِ خود را مثلِ چتری از امان، اینجا
مگر در سایهات آسوده گیرد مرد و زن، سیمرغ
برای آنکه در این خاک، بذرش ریشهکن گردد
چو برقی خرمنِ هر ظلم را آتش بزن، سیمرغ
ز بیآبی، توانی نیست تا فریادها گوییم
ببین خشکیده حتّی آب در نای و دهن، سیمرغ
به جوش آییم تا چون سیلِ جاری گشته بر ظالم
ز جنسِ غیرتت بر ما بپوشان پیرهن، سیمرغ
|
|
نقدها و نظرات
|
درودت باد جوانِ پر توان با مرام | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اجتماعی بسیار زیبا و شورانگیز بود
دستمریزاد