جمعه ۲ آذر
گریه مجنون شعری از مهدی رنجبر(عابر)
از دفتر روزهای خزان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۲ ۲۰:۴۵ شماره ثبت ۱۲۷۷۴۲
بازدید : ۱۹۹ | نظرات : ۸
|
دفاتر شعر مهدی رنجبر(عابر)
آخرین اشعار ناب مهدی رنجبر(عابر)
|
هزاران روز و شب رفت و کسی از در نمی آید
به کنج کلبه ی احزان غم من سر نمی آید
دل خود را چنان یوسف حراج عشق کردیم و
خریداری به یک ارزن و یا کمتر نمی آید
بهار زندگی رفت و خزان رو کرده بر جانم
که از پشت ستیغ غم طلوعی بر نمی آید
چنان یعقوب می بارم ز چشم تار و خونبارم
که بخت دیدنش دیگر به چشم تر نمی آید
نمی دانم که نفرینِ غم و شب های طولانی
چرا پایان نمی گیرد؟ چرا آخر نمی آید؟
چو مجنونی که می گرید فِراق صعب لیلا را
ز داغ عشق می سوزم که او دیگر نمی آید
خدایا جان من بستان خلاصم کن ز ناکامی
که مرگ از زندگی خوشتر، یقیناً گر نمی آید
مگو بیرون بیا عابر ازین گرداب بی حاصل
مگو یکباره عاقل شو ، که از من بر نمی آید
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
میلاد با سعادت قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس مبارک