خداوند والا و زیبای من
خداوند قدّوس و یکتای من
تو هستی پذیرای نجوای من
خداوند امروز و فردای من
تویی باور و عشق و دنیای من
تویی سرور و یار و مولای من
کریما رحیما رفیق منی
علیما حلیما شفیق منی
بر این باورم هر نفس با منی
برایم همیشه تو یک مأمنی
بر این باورم هر نفس با توام
به پیش تو هستم چه ترسی ز غم
اجازه بفرما سپاست کنم
به خاک افتم و التماست کنم
اجازه بفرما عبادت کنم
فرامین حق را اطاعت کنم
اجازه بفرما نیایش کنم
تو را ربّ زیبا ستایش کنم
به یاد تو من زندگی می کنم
به عشق تو من بندگی می کنم
تو هستی میان همه، خوب من
خداوند سبّوح و محبوب من
به عشقت بریدند ناف مرا
به سختی گرفتم کلاف تو را
چنان مهر تو بر دلم خیمه زد
که شیطان بر این فخر من لب گزد
رهایم مفرما به خود یک نفس
زمین می زند این هویٰ و هوس
به یاد تو از دیده ام خواب رفت
به دل زین شعف طاقت و تاب رفت
از این بیشتر طاقتم طاق کن
به حال و هوای خود الحاق کن
نگاهی از آن سوی آفاق کن
بر این مستمند خود انفاق کن
الهی به مهر تو وابسته ام
امید دلم را به تو بسته ام
ببین مهربان، واقعاً خسته ام
ترحّم بفرما که بشکسته ام
ترحّم بفرما که بخشنده ای
خداوند منّان هر بنده ای
دلم در هوای تو بیتاب شد
به دلدادگی موسمی ناب شد
منم بینوای ذلیل درت
مرانی مرا لحظه ای از برت
مرانی که با غم طرف می شوم
به درد فراقت تلف می شوم
...
شاعرانههای سرشار از زیبایی و طراوت معنویتان ماندگار