نیمه شب بغضِ غمِ یار وبالت باشد !
خنده اش صاعقهٔ رعدِ خیالت باشد !
ثانیه ثانیه هَذیان شِنوی ، از ساعت !
تا سحر دم نزنی ، خیره به حالت باشد
ضربه بر شیشه زند ، قطرهٔ باران آرام
یک نفس خوب کند حال و مجالت باشد
قهوه ات سرد شود دست تو خالی باشد
باز فنجان تو در ، طعنهٔ فالت باشد
بغضت آخر شکند ،گریه سرازیر شود !
اشک تو زمزمهٔ ، رنجِ وصالت باشد
بد بگویی به هم آغوشیِ شب با مهتاب
اینکه او کو و کجا رفت ! ، سوالت باشد !
پیچِ هر خاطره بُغضی به زمینت کوبد !
شادی ات رنگ ببازد این ، زوالت باشد
رنگ پاییز شود حال و هوای قلبت !
سهمت از باغ دلت ، میوهٔ کالت باشد
با دلت شرط ببندی که بیاید امشب
بر سر آمدنش بحث و جدالت باشد
درد دارد وسطِ ، گریهٔ خونین بارت !
او که میخواهی اش امیدِ محالت باشد
رفته از قلبِ تو اما ، نشود باور تا ؛
عاقبت دوری او ، قدّ هِلالت باشد
"ای که از کوچهٔ معشوقهٔ ما میگذری"
کلّ آن کوچه و معشوقه ،حلالت باشد
افسانه_احمدی_پونه
شهادت اسوه صبر و استقامت حضرت زینب کبرا سلام الله علیها
را تسلیت عزض مینمایم
موفق باشید