سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        بغض غم یار

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲ ۱۰:۳۷ شماره ثبت ۱۲۷۲۵۷
          بازدید : ۲۱۰   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        نیمه شب بغضِ غمِ یار وبالت باشد !
        خنده اش صاعقهٔ رعدِ خیالت باشد !

        ثانیه ثانیه هَذیان شِنوی ،  از ساعت !
        تا سحر دم نزنی ، خیره به حالت باشد

        ضربه بر شیشه زند ، قطرهٔ باران آرام
        یک نفس خوب کند حال و مجالت باشد

        قهوه ات سرد شود دست تو خالی باشد
        باز فنجان تو در ، طعنهٔ فالت باشد

        بغضت آخر شکند ،گریه سرازیر شود !
        اشک تو زمزمهٔ ، رنجِ  وصالت باشد

        بد بگویی به هم آغوشیِ شب با مهتاب
        اینکه او کو و کجا رفت ! ، سوالت باشد !

        پیچِ هر خاطره بُغضی به زمینت کوبد !
        شادی ات رنگ ببازد این ، زوالت باشد
         
        رنگ پاییز شود حال و هوای قلبت ! 
        سهمت از باغ دلت ، میوهٔ کالت باشد

        با دلت شرط ببندی که بیاید امشب
        بر سر آمدنش بحث و جدالت باشد

        درد دارد وسطِ ، گریهٔ خونین بارت !
        او که میخواهی اش امیدِ محالت باشد

        رفته از قلبِ تو اما ، نشود باور تا ؛
        عاقبت دوری او ، قدّ هِلالت باشد 

        "ای که از کوچهٔ معشوقهٔ ما میگذری"
        کلّ آن کوچه و معشوقه ،حلالت باشد

        افسانه_احمدی_پونه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۵۱
        درود شاعر عزیز و گرامی
        شهادت اسوه صبر و استقامت حضرت زینب کبرا سلام الله علیها
        را تسلیت عزض مینمایم
        موفق باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        شاهزاده خانوم
        شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ ۱۷:۴۶
        دوباره سلام پونه خانوم.. خندانک
        این یکی هم زیباست و لطیف.. خندانک خندانک
        برقرار باشید خندانک
        محمد گلی ایوری
        شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ ۰۶:۴۱
        درود بیکران بر شما مهربانو احمدی گرانقدر
        زیبا بود و با احساس
        در پناه حق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        جواد کاظمی نیک
        شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ ۱۱:۰۷
        درودبرشما زیبابود 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        سارا (س.سکوت)
        شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ ۱۸:۲۸
        درود بر بانو پونه عزیز خندانک
        بسیار زیبا بود خندانک
        رد قلمت جاری به عشق خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ ۲۱:۲۰
        سلام و عرض ادب شاعر توانا_خانم پونه گرامی_🌹
        غزلی صمیمانه، روان، و دلنشین خندانک خندانک خندانک
        مصرع آغازین شروع هنرمندانه‌ایست، مثل سکانس اول یک فیلم که تماشاگر رو مشتاق میکنه🌹
        مصرع دوم گرچه تصویر زیبا و شاعرانه‌ای میسازه ولی ارتباط دو واژه‌ی (صاعقه) و (رعد) با کسره‌ی اضافی، ذهن رو مغشوش میکنه، چون بین صاعقه و رعد، فقط میتونه رابطه‌ی عطفی وجود داشته باشه، نه رابطه‌ی اضافی(اضافه‌ی ملکی یا تشبیهی). برای رفع این مشکل میشد مثلاً گفت:
        خنده‌اش صاعقه‌ی (شهر ِ) خیالت باشد

        بیت دوم و سوم عالی🌹
        مصرع دوم بیت چهارم:
        باز فنجان تو در طعنهٔ فالت باشد

        کمی مبهمه، فنجان در طعنه‌ی فال بودن، معنای صریح و روشنی نداره، میشد مثلاً گفت:
        باز فنجان تو (بازیچه‌ی) فالت باشد

        بیت پنجم عالی🌹
        خیلی قشنگه این بیت🌹

        مصرع دوم بیت ششم:
        اینکه او کو و کجا رفت ! ، سوالت باشد
        (کو) و (کجا) تقریباً مترادف هستند، برای رفع این ایراد، میشد مثلاً گفت:
        اینکه او کو و (چرا) رفت ! ، سوالت باشد

        مصرع اول بیت هفتم:
        پیچِ هر خاطره بُغضی به زمینت کوبد !
        بصورت سلیقه‌ای اینو عرض میکنم: برای روشن‌تر شدن مفهوم، میشد مثلاً گفت: (دست ِ هر خاطره بغضی به زمینت کوبد)
        ولی بازم میگم مصرع سروده‌ی شما هیچ ایراد محکمی نداره، شما از آرایه‌ی تشبیه استفاده کردید، تشبیه خاطره به یک جاده، با تبدیل (پیچ) به (دست)، آرایه‌ی تشبیه به آرایه‌ی تشخیص تغییر میکنه: خاطره به عنوان انسان یا موجود زنده‌ای در نظر گرفته میشه که دست داره و با دستش بغضی به زمین معشوق می‌کوبه.

        مصرع دوم بیت هشتم:
        سهمت از باغ دلت ، میوهٔ کالت باشد
        برای شاعرانه‌تر شدن این مصرع، میشد به جای میوه، مثلاً گفت: خنده:
        سهمت از باغ دلت ، (خنده‌ی) کالت باشد
        خنده‌ای که نمیرسه، کاله، در قلب شکوفه میزنه ولی به لبها نمی‌رسه.

        بیت نهم و دهم عالی🌹

        بیت یازدهم، مصرع دومش رسا نیست، البته قابل فهمه ولی بلیغ نیست:
        عاقبت دوری او ، قدّ هِلالت باشد 

        بیت آخر هم عالی🌹 خندانک خندانک خندانک
        \"ای که از کوچهٔ معشوقهٔ ما می‌گذری\"
        کلّ آن کوچه و معشوقه ،حلالت باشد

        سپاس برای به اشتراک گذاشتن این غزل زیبا🌹

        تندرست و شاد باشید🌹
        راحله حصارکی (راحیل)
        يکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲ ۱۹:۰۴
        درودتان شاعر گرامی
        -🌹
        --🌹
        ---🌹
        -----🌹
        -------🌹
        --------🌹
        ---------🌹
        -----------🌹
        -------------🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4