سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 31 ارديبهشت 1404
    25 ذو القعدة 1446
      Wednesday 21 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت

        هرزه ی آتش

        شعری از

        افسانه نجفی

        از دفتر خورشید_خان اسد نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۲ ۱۷:۱۸ شماره ثبت ۱۲۷۰۲۴
          بازدید : ۱۹۶   |    نظرات : ۳۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        _تو را می پرستم ؛
        چنان که آینه
        آب را...
        _بسان خسته ی دل بریده
        که می پرستد؛
        خلوت ِمرگ ناب را...
        _تنم ؛
        یخ بسته؛ از ماتم کهنه ای
        کجاست خنده ی هرزه ی آتشی
        تا بسوزاند؛
         عود ِ مرده ی  بی تاب را...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۱:۲۳
        زیباست.. زیبااا.. خندانک خندانک
        درود بانو نجفی عزیز خندانک
        برقرار باشید خندانک
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۲:۲۱
        ممنون گلم
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۰۸:۵۱
        درود بانو
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۴۸
        ممنون استاد
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۱۵:۵۱
        "گذشت ایام پرشور جوانی"
        "رسیده فصل غمگین خزانی"
        "نشسته گرد پیری بر سر من"
        "الف قدم شده همچون کمانی"
        "گذشت عمرم همه در حسرت و آه"
        "ندیدم خیری از این زندگانی"
        "جوانی همچو خواب نیمروزی است"
        "خطا باشد اگر پیوسته دانی"
        "ندانستم من دیوانه قدرش"
        "تو قدر آن بدان تا میتوانی"
        فرهاد اردبیلی خندانک خندانک
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۴۸
        ممنون خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۱:۳۵
        سلام و عرض ادب بانو جان احسنت بر شما بزرگوار بسیار عالی

        🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۲:۲۱
        ممنون قشنگم
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۳:۰۲
        بسیار زیباست خندانک
        درودتان نازنین بانو نجفی خندانک
        بمانید به مهر وعشق خندانک
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۴۹
        ممنون
        آمین
        و همچنین
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۳:۲۰
        درود برشما شاعر گرامی

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۵۵
        ممنون عزیزم
        ارسال پاسخ
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۴۹
        همچنین درود بر شما دوست خوبم
        ارسال پاسخ
        فرامرز عبداله پور
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۷:۰۱
        درود زیبا ودلنشین سروده اید
        ⚘⚘⚘⚘
        زنده باشید به مهر
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۵۸
        ممنون عزیزم
        ارسال پاسخ
        جواد مهدی پور
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۷:۲۴
        درود بر شما بانو نجفی گرامی

        زیبا سرودید

        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۵۹
        نظر لطف شماست
        ممنون عزیزم
        ارسال پاسخ
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۵۰
        تشکر استاد عزیزم
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۸:۲۳
        درود خانم نجفی گرامی🌹
        شعر زیبایی‌ست
        سرگردان میان سپید و نیمایی
        بنظرم اگه ویرایشش می‌کردین به نیمایی، به لطف موسیقی دلنشین‌تر میشد:
        تو را می‌پرستم
        چنان تشنه‌ای آب را
        چنان خسته‌ای بستر خواب را
        چنان قلب نیلوفری طعم آغوش مرداب را

        می‌بینید این سطرها آهنگ داره، و قافیه‌ها(که شما در شعرتون استفاده کردین) نمایان‌تر میشن🌹

        شما خیلی خوب تصویرسازی می‌کنید در شعرهاتون، آشنایی با وزن و آهنگ میتونه جهشی باشه در مسیر شاعری شما🌹
        البته: لا اکراه فی الوزن😅

        تندرست و شاد باشید🌹
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۸:۴۳
        راستی به جای : خنده‌ی هرزه‌ی آتشی
        خنده‌ی (سرکش) آتشی
        بهتر نیست؟🤔
        ارسال پاسخ
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۵۵
        ممنون عزیزم...
        چشم...
        ارسال پاسخ
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۵۷
        موقع نوشتن
        زمین تا آسمون
        متفاوت میشه کار...
        هرزه(بی قید و بند) معنی ش متفاوته
        (سرکش کسی که عصیان کرده )
        ممنون...
        حسن زمانی
        حسن زمانی
        جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۰۱:۴۳
        با رخصت از همه اساتید
        من هم معتقدم
        ان لحظه که شعر خلق میشود
        حس و حال شاعر
        بسیار متفاوت تر از زمانیست که اساتید قصد بر نقد ان شعر میکنند
        بنظرم ترس از نقد شور شعر از خیلی از ماها برده و همیشه این ترس که چه میشود و چه خواهند گفت واژه ها و قافیه ها را از ذهن ما فراری داده ،نمیدانم ولی
        شاید این ذهنیت من است که برای شما عجیب بنظر اید
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۵۲
        آخ از این بندهای وزن و قافیه...
        برای کسی که شوق پریدن داره؛
        هیچ زخمی بدتر از تاخیر نیست..‌.
        ممنون درست گفتین
        سرگردان بین سپیدی و سیاهی ؛بین عاشقی و تباهی...
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۱۹:۲۸
        درود بر شما بانو نجفی خندانک خندانک خندانک
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        پنجشنبه ۲۸ دی ۱۴۰۲ ۲۳:۵۸
        ممنون استاد عزیزم
        ارسال پاسخ
        حسن زمانی
        جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۰۱:۳۶
        درود سرکار خانم نجفی
        عالی بود و فروغ وار
        بنده لذت بردم از تصویر سازیتان
        🌹🌹🌹
        افسانه نجفی
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۵۲
        ممنون از تعریف تون...
        تشکر دوست عزیزم
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        جمعه ۲۹ دی ۱۴۰۲ ۲۲:۵۳
        درود بانو
        زیباودلنشین بود خندانک خندانک خندانک
        ساسان نجفی(سراب)
        شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲ ۲۰:۰۳
        درود بر شما بانوی گرامی و ارجمند..
        مثله همیشه زیبا سرودید..
        خندانک خندانک
        افسانه نجفی
        يکشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۲ ۱۲:۵۹
        درسته آقای حسن زمانی؛
        نیما اگر درگیر این بندها بود که نیما نمی شد!!!
        رسالت شاعر اینکه که واژه ها رو مرحم درد ها کنه..‌.
        فقط و فقط همین!!!
        من می نویسم با پیش زمینه ای که از خیلی ها در ناخودآگاهم ثبت شده...اما خودم رو برای شبیه کسی شدن،حلق آویز نمی کنم..‌.نقد محترمه؛اما باید بهش لطف بشه و با شاعر و شاعر های هم عصر خودش بالا بیاد و اوج بگیره.‌‌.‌‌.تا نقاد هم از چشم انداز بروز امروزی بهره مند بشه.‌‌‌‌‌..نه اینکه چند دفتر کهنه ی عزیز_جلوش بذاره و هی گیر بده که اینجاش شبیه کجای نماست یا شبیه کجای سپیده...؟!
        شعر یعنی رهایی شاعر در دریای واژه ها و لذت بردن خودش و دیگران از این غوطه ور شدن در ژرفا...لطفا سوهان روح شاعر و واژه نباشیم...ممنون از همه دوستانم.‌‌..
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        یا وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم ااا درد دارد که می بینم ااا دیگران یاد عشق هایشان می افتند ااا ولی تو هنوز در عالم بی خیالی طی می کنی
        ساسان نجفی(سراب)

        یاد شهدای خدمت خصوصا سید مظلومان گرامی باد اا هارداسان یعنی کجایی مرد میدان هارداسان اا ای دل غمگین و ای لب های خندان هارداسان اا در کدامین کوچه دنبالت بگردم بعد از این اا در کدامین روستا در زیر باران هارداسان اا خاطرت می آید آن شب را که در مه گم شدی اا تا کجاها رفته بودی ای مسلمان هارداسان اا زیر و رو کردیم و پشت میز عکسی از تو نیست اا با عبای خاکیت استان به استان هارداسان اا آن یتیم آن دخترک آن کارگر آن پیرمرد اا از چه دنبال تو می گردد کماکان هارداسان اا آهنگ هارداسان با صدای مهدی رسولی
        سیده نسترن طالب زاده

        ن کمر بستند بهر کین شهان ترکان پیکاری اااهمه یکدل به خونخواری اااا همه تاجی ز جراری
        شاهزاده خانوم

        ن دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
        سیده نسترن طالب زاده

        ش دل بردی از من به یغما اااا ای تُرک غارتگر من

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1